هریوهلغتنامه دهخداهریوه . [ هَِ / هََ وَ / وِ ] (ص نسبی ) هروی . هراتی . (یادداشت به خط مؤلف ). منسوب به هریو که صورتی از نام شهر هری یا هرات است : چند برداری این هریوه خروش نشود باد بر سماعش ن
آرایۀ شلومبرگرSchlumberger array, Schlumberger electrode arrayواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای که در آن زوجالکترودهای داخلی برای اندازهگیری ولتاژ، در مقایسه با زوجالکترودهای خارجی جریان، خیلی به هم نزدیکاند
آرایۀ وِنِرWenner array, Wenner electrode arrayواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای با الکترودهای همفاصله و متقارن که میتواند در امتداد خط اندازهگیری گسترش یابد
آرایۀ قطبی ـ قطبیpole-pole array, two-arrayواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای که در آن دو الکترود جریان و پتانسیل پشت سر هم و در فاصلهای دور از هم بر روی خط برداشت (survey line) قرار میگیرند
آرایۀ دوقطبی ـ دوقطبیdipole-dipole array, double dipole arrayواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای الکترودی که در آن یک دوقطبی جریان را به زمین میفرستد و دوقطبی مجاور اختلاف پتانسیل را اندازهگیری میکند
آرایۀ قطبی ـ دوقطبیpole-dipole array, three-point method, three-arrayواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای که در آن جفتالکترودهای پتانسیل پیدرپی دورتر از یکی از الکترودهای جریان بر روی خط برداشت (survey line) قرار میگیرند
هریولغتنامه دهخداهریو. [ هَِ یْو ] (اِخ ) هری . هرات . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به هری و هرات و هریوه شود.
هرویلغتنامه دهخداهروی . [ هَِ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به هرات . (برهان ). هریوه . (برهان ). هراتی . (یادداشت به خط مؤلف ).
نفجلغتنامه دهخدانفج . [ ن َ ] (اِ) کاغذ. (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). کاغذی را گویند که چیزی بر آن نویسند. (برهان قاطع) : گر نیست کلک مصری و نفج هریوه ای تا خط نکوتر آید در چشم هر بصیراز کلک رودباری خط صلت نویس وز دخل رودبار بده زر چون زریر.
نوش شدنلغتنامه دهخدانوش شدن . [ ش ُ دَ ](مص مرکب ) گوارا شدن . (یادداشت مؤلف ) : چندبردارد این هریوه خروش نشود باده بر سماعش نوش . شهید. || نوشیده شدن : مرا چون خروش تو آمد به گوش همه زهر گیتی شدم پاک
پوشکلغتنامه دهخداپوشک . [ ش ِ / ش َ ] (اِ) به لغت ماوراءالنهر گربه باشد و این صورتی از کلمه ٔ پیشیک یاپشک و پشک متداول زبان آذری است . پوشنگ . (برهان ). سِنّور. هِرّ : چند بردارد این هریوه خروش نشود باده بر سماعش نوش راست گ