هزاللغتنامه دهخداهزال . [ هََ زْ زا ] (ع ص ) بسیارهزل . (اقرب الموارد). بسیار بیهوده گوی . || مسخره .بازیگر. دلقک که موجب هزل و بیهودگی باشد : بفرمود تا همه ٔ مطربان و مسخرگان و هزالان و سگان شکاری و بوزنه و از این جنسها که تماشای خلافت باشد ازسرای خلافت بیرون کردند. (
هزاللغتنامه دهخداهزال . [ هَُ ] (ع مص ) لاغر گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) لاغری . (منتهی الارب ). نزاری . نحول . نحیفی . نحافت . (یادداشت به خط مؤلف ). قلت گوشت و پیه . نقیض سمن . (از اقرب الموارد).
حزائیللغتنامه دهخداحزائیل . [ ح ِ ] (اِخ ) یکی از ملوک سریانی . در 876 ق َ . م . که ابن عدادی را از تاج و تخت محروم کرده و ممالک او را به ضبط خویش آورد و بر یهود و اسرائیل استیلا یافت و شهرهای آنان را ویران ساخت و پس از مظالمی بسیار در <span class="hl" dir="ltr
حظاللغتنامه دهخداحظال . [ ح َظْ ظا ] (ع ص ) حظل . مقتر. آنکه بر اهل و عیال نفقه شمار کند. (منتهی الارب ). الذی یحاسب اهله بماینفق علیهم . (مهذب الاسماء). حظول . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه تنگ گیرد برکسان خویش در نفقه . (منتهی الارب ).
هزالةلغتنامه دهخداهزالة. [ هَُ ل َ ] (ع اِمص ) خوش منشی . (منتهی الارب ). فکاهة: وقعت ْ بینهما هزالة؛ ای فکاهة. (اقرب الموارد). || زیرکی . (منتهی الارب ).
هزالةلغتنامه دهخداهزالة. [ هَُ ل َ ] (ع اِمص ) خوش منشی . (منتهی الارب ). فکاهة: وقعت ْ بینهما هزالة؛ ای فکاهة. (اقرب الموارد). || زیرکی . (منتهی الارب ).
اهزاللغتنامه دهخدااهزال . [ اِ ] (ع مص ) بیهوده کار یافتن کسی را. || خداوند شتران لاغر گردیدن . || بند کردن مال خود را از سختی و تنگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).