هزنوعلغتنامه دهخداهزنوع . [ هَُ ] (ع اِ) بیخ گیاهی شبیه طرثوث . (منتهی الارب ). و صحیح آن به راء مهمله و غین معجمه است . (از اقرب الموارد). رجوع به هرنوغ شود.
اجناحلغتنامه دهخدااجناح . [ اِ ] (ع مص ) میل کردن . || میل دادن . (منتهی الارب ). بچسبانیدن . (زوزنی ). (بچسبانیدن ، بمعنی میل دادن و برگردانیدن بسوئی است ) .
ازناویلغتنامه دهخداازناوی . [ اَ وی ی ] (ص نسبی ) منسوب بازناوه ٔ همدان . و از آنجاست ابوالفضل عبدالکریم بن احمدبن علی بن احمدبن علی الازناوی معروف بالبآری . (انساب سمعانی ).
ازنوالغتنامه دهخداازنوا. [ اِ ن َ ] (اِخ ) جنگلی است قرب روشندون مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 48 بخش انگلیسی ).
هزانعلغتنامه دهخداهزانع. [ هََ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ هزنوع که بیخ گیاهی است شبیه طرثوث . (آنندراج ). رجوع به هزنوع شود.