هماسلغتنامه دهخداهماس . [ هََ م ْ ما ] (ع اِ) شیر بیشه ٔ سخت شکننده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
موشیmouseواژههای مصوب فرهنگستاندستگاه الکترونیکی کوچکی که به رایانه متصل شود و با حرکت دادن آن بتوان مکاننما را بر روی صفحۀ نمایش جابهجا کرد و با دکمههای آن به سامانه فرمانهایی داد
حماسلغتنامه دهخداحماس . [ ] (اِخ ) ابن القبیت . پنجمین از بنی حمدان و در صنعاپس از 510 هَ . ق . رجوع به تاریخ سلاطین اسلام شود.
حماشلغتنامه دهخداحماش . [ ح ِ ] (ع ص ) به معنی مرد باریک ساق و ساق باریک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به حمش شود.
همازلغتنامه دهخداهماز. [ هََ م ْ ما ] (ع ص ) عیب کننده . || سخن چین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). لماز. غماز. (یادداشت مؤلف ).
حماسدیکشنری عربی به فارسیهواخواهي با حرارت , شوروذوق , غيرت , جديت , الهام , وجدوسرور , اشتياق , شور , تهييج , فراواني , بسياري , وفور , فرط فيض , کثرت , جانفشاني , شوق , ذوق , حرارت , حميت , گرمي , تعصب , خير خواهي , غيور , متعصب
شیرلغتنامه دهخداشیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژیان ، شرزه ، چیره خران ، برق چنگال از صفات اوست . (آنندراج ). پستانداری عظیم الجثه و قوی از راسته ٔ گوشت خواران جزو ت
پور طهماسلغتنامه دهخداپور طهماس . [ رِ طَ ] (اِخ ) مراد زو میباشد از پادشاهان پیشدادی : ندیدندجز پور طهماس زوکه فر کیان داشت و فرهنگ نو.فردوسی .