همزیستیلغتنامه دهخداهمزیستی . [ هََ ] (حامص مرکب ) هم زیستی . با هم زیستن . زندگی دو تن یا دو گروه با یکدیگر درحالی که شاید مناسب یکدیگر نباشند.
همزیستیفرهنگ فارسی عمید۱. با هم زندگی کردن.۲. زندگانی مردم دو کشور با کمکهای اقتصادی و سیاسی به یکدیگر.۳. (زیستشناسی) شریک بودن دو گیاه در زندگی با یکدیگر.
همزیستیcoexistenceواژههای مصوب فرهنگستانتوافق ضمنی بین دو یا چند کشور آشتیناپذیر برای اجتناب از جنگ
همزیستی مسالمتآمیزpeaceful coexistenceواژههای مصوب فرهنگستانرهنامۀ سیاست خارجی که میکوشد اختلافات سیاسی را با نیازهای عملی سیاسی سازگار کند؛ این رهنامه را عمدتاً به پیشنهاد خروشچف در سال 1956 نسبت میدهند
همزیستی مسالمتآمیزpeaceful coexistenceواژههای مصوب فرهنگستانرهنامۀ سیاست خارجی که میکوشد اختلافات سیاسی را با نیازهای عملی سیاسی سازگار کند؛ این رهنامه را عمدتاً به پیشنهاد خروشچف در سال 1956 نسبت میدهند
همزیستی مسالمتآمیزpeaceful coexistenceواژههای مصوب فرهنگستانرهنامۀ سیاست خارجی که میکوشد اختلافات سیاسی را با نیازهای عملی سیاسی سازگار کند؛ این رهنامه را عمدتاً به پیشنهاد خروشچف در سال 1956 نسبت میدهند
نظریۀ درونهمزیستیendosymbiotic theory, endosymbiont theoryواژههای مصوب فرهنگستاننظریهای که براساس آن هوهستهایهای فعلی از الحاق پیشهستهایها و یاختههای هستهداران اولیه منشأ گرفتهاند