هموارهلغتنامه دهخداهمواره . [ هََ م ْ رَ / رِ ] (ق ) پیوسته و همیشه و مدام . (برهان ). هماره . هموار : به خط و آن لب و دندانْش بنگرکه همواره مرا دارند در تاب . پیروز مشرقی .خواسته تاراج گشته سر نهاده
هموارهفرهنگ مترادف و متضادپیوسته، دایم، دایماً، دمبدم، علیالاتصال، لاینقطع، مدام، همیشگی، همیشه ≠ هرگز
همواره متغیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر همواره متغیر، متحرک، سیّار، جنبنده، جنبان مرتعش، متلاطم تغییرکننده، فرّار، متغیر ناهمگن جورواجور، گوناگون، رنگارنگ، متنوع ماهر متفاوت بیثبات▼، بیوفا، بوقلمونصفت، فرصتطلب، دمدمیمزاج، دمدمی، بیقرار، نامصمم، وظیفهنشناس، بیتوجه
خردهفروشی هموارهتخفیفoff-price retailerواژههای مصوب فرهنگستانفروشگاهی که با خرید ارزانتر حجم بالای اجناس در مقایسه با عمدهفروشان، کالای خود را همواره با تخفیف عرضه میکند و کالاهای آن مدام درحال تغییر است و ثابت نمیماند
همواریلغتنامه دهخداهمواری . [ هََ م ْ ] (حامص ) برابری . تساوی . استواء.(یادداشت مؤلف ). || هموار بودن یا شدن . یکدستی . برابری سطح قسمتهای مختلف چیزی : اندر کشکاب لزوجتی است با نرمی و لغزانی و پیوستگی یعنی همواری قوام . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || مناسبت . با خواست کسی ج
خردهفروشی هموارهتخفیفoff-price retailerواژههای مصوب فرهنگستانفروشگاهی که با خرید ارزانتر حجم بالای اجناس در مقایسه با عمدهفروشان، کالای خود را همواره با تخفیف عرضه میکند و کالاهای آن مدام درحال تغییر است و ثابت نمیماند
همواره متغیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر همواره متغیر، متحرک، سیّار، جنبنده، جنبان مرتعش، متلاطم تغییرکننده، فرّار، متغیر ناهمگن جورواجور، گوناگون، رنگارنگ، متنوع ماهر متفاوت بیثبات▼، بیوفا، بوقلمونصفت، فرصتطلب، دمدمیمزاج، دمدمی، بیقرار، نامصمم، وظیفهنشناس، بیتوجه
همواره متغیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر همواره متغیر، متحرک، سیّار، جنبنده، جنبان مرتعش، متلاطم تغییرکننده، فرّار، متغیر ناهمگن جورواجور، گوناگون، رنگارنگ، متنوع ماهر متفاوت بیثبات▼، بیوفا، بوقلمونصفت، فرصتطلب، دمدمیمزاج، دمدمی، بیقرار، نامصمم، وظیفهنشناس، بیتوجه