ترجمه مقاله

هوادار

havādār

۱. مشتاق.
۲. عاشق.
۳. طرف‌دار؛ هواخواه.

پارتی، پیرو، جانبدار، حامی، طرفدار، محب، هواخواه ≠ مخالف

ترجمه مقاله