هواسیدهلغتنامه دهخداهواسیده . [ هََ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) لبی را گویند که خون آن کم شده و خشک گردیده و گندمگون شده باشد. (برهان ).
هواصداهاaerophonesواژههای مصوب فرهنگستانردهای از سازها که تولید صدا در آنها با ارتعاش هوا صورت میگیرد
هواصداهای آزادfree aerophonesواژههای مصوب فرهنگستانخانوادهای از هواصداها که تولید صدا در آنها با به ارتعاش درآوردن هوای محیط صورت میگیرد
ظامیةلغتنامه دهخداظامیة. [ ی َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ظمی ٔ. شفة ظامیة؛ لبی هواسیده . (مهذب الاسماء)؛ لبی پژمرده .
ذبوللغتنامه دهخداذبول . [ ذَ ] (ع ص ) پژمریده . پژمرده . هواسیده . خوشیده . کاهیده . لاغر شده . لاغر. نزار. || باد سخت که سبزه را خشک کند.
ذبابةلغتنامه دهخداذبابة. [ ذَب ْ با ب َ ] (ع ص ) خوشیده . هواسیده . پژمریده . پژمرده . پلاسیده : شفةٌ ذبّابة؛ لبی پژمریده . لبی خوشیده .