هواشناسیلغتنامه دهخداهواشناسی . [ هََ ش ِ ] (حامص مرکب ) شناختن هوا. در اصطلاح عنوان دانشی است که هوا یا پدیده های جوی را بررسی می کند. (از وبستر). کار این فن یا این دانش بررسی تغییرات جو و تأثیر آنها در شرایط محیط زندگی از نظر مقدار باران ، برف ، باد، آفتاب و مانند آن است .
هواشناسیفرهنگ فارسی عمیدشناختن اوضاع جوی؛ علم سنجش میزان فشار هوا و تشخیص حالات جوی؛ آئرولوژی و دمای هوا.
هواشناسیفرهنگ فارسی معین(هَ. ش ) (اِمر.) علمی که جو زمین و ارتباط آن را با نوع آب و هوا مورد بحث و مطالعه قرار می دهد.
دیدبان هواشناسیmeteorological observerواژههای مصوب فرهنگستانعضو یک تشکیلات هواشناسی یا فرد مورد تأیید آن که دیدبانی هواشناسی را انجام میدهد و ارسال گزارش آن را میکند
رادار هواشناسیweather radar, weather observation radarواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رادار در هواگرد که برای دریافت اطلاعات هواشناسی و نشان دادن وضعیت هوای رد سیر (track) پرواز از آن استفاده میشود متـ . رادار هواشناسی هوابُرد airborne weather radar, AWR
دیدبان هواشناسیmeteorological observerواژههای مصوب فرهنگستانعضو یک تشکیلات هواشناسی یا فرد مورد تأیید آن که دیدبانی هواشناسی را انجام میدهد و ارسال گزارش آن را میکند
رادار هواشناسیweather radar, weather observation radarواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رادار در هواگرد که برای دریافت اطلاعات هواشناسی و نشان دادن وضعیت هوای رد سیر (track) پرواز از آن استفاده میشود متـ . رادار هواشناسی هوابُرد airborne weather radar, AWR
هواشناسی پویاییشناختیdynamic meteorologyواژههای مصوب فرهنگستانمطالعۀ حرکتهای جوّ برای حل معادلههای بنیادی آبپویاییشناسی یا سایر دستگاههای معادلههای مربوط به حالتهای ویژه، مانند نظریۀ آماری تلاطم متـ . هواشناسی دینامیکی
هواشناسی فیزیکیphysical meteorologyواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از هواشناسی که عمدتاً به مطالعۀ پدیدههای نوری و الکتریکی و صوتی و ترمودینامیکی وَردسپهر و ترکیب شیمیایی آن و قوانین تابش و فیزیک اَبرها و بارش میپردازد
هواشناسی کشاورزیagricultural meteorology, agrometeorologyواژههای مصوب فرهنگستانمطالعۀ روابط میان هواشناسی و کشاورزی و استفاده از دادههای هواشناختی در بهبود کمیت و کیفیت محصولات کشاورزی
دیدبان هواشناسیmeteorological observerواژههای مصوب فرهنگستانعضو یک تشکیلات هواشناسی یا فرد مورد تأیید آن که دیدبانی هواشناسی را انجام میدهد و ارسال گزارش آن را میکند
ایستگاه دیدبانی هواشناسیmeteorological observing stationواژههای مصوب فرهنگستانایستگاهی برای دیدبانیهای هواآبشناختی متـ . ایستگاه هواشناسی meteorological station
رادار هواشناسیweather radar, weather observation radarواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رادار در هواگرد که برای دریافت اطلاعات هواشناسی و نشان دادن وضعیت هوای رد سیر (track) پرواز از آن استفاده میشود متـ . رادار هواشناسی هوابُرد airborne weather radar, AWR