حوالقلغتنامه دهخداحوالق . [ ح َ ل ِ ] (ع ص ) ج ِ حالق . پُرها. مملوها. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پستانهای پرشیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
عوالقلغتنامه دهخداعوالق . [ ع َ ل ِ ] (ع اِ)ج ِ عالِق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به عالق شود. || ج ِ عَولَق . رجوع به عولق شود.
اجارهلغتنامه دهخدااجاره . [ اِ رَ ](ع مص ) رهانیدن . (منتهی الارب ). بفریاد رسیدن . || زینهار دادن . (لغت نامه ٔ مقامات حریری ). زنهاردادن . (تاج المصادر) (منتهی الارب ). || بجنبانیدن از راه . (تاج المصادر). عدول کنانیدن : اجاره عن الطریق ؛ برگردانید او را از راه . (منتهی الارب ). || اجارَ الم