هویدالغتنامه دهخداهویدا. [ هَُ وَ / وِ ] (ص ) آشکار. (انجمن آرا) (آنندراج ). آشکارا. ظاهر. (برهان ). پیدا. (انجمن آرا). روشن . (برهان ). سخت پیدا. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ). نمایان . مبین . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ). بَیِّن . یعنی در نهایت ظهور. (برهان ) <span class="
هویدافرهنگ فارسی عمیدپیدا؛ آشکار؛ ظاهر؛ واضح و روشن.⟨ هویدا شدن: (مصدر لازم) ظاهر شدن؛ آشکار شدن.
هویدافرهنگ مترادف و متضادآشکار، آشکارا، بدیهی، پدید، پدیدار، پیدا، جلی، ظاهر، مبرهن، محسوس، مرئی، مشهود، معلوم، نمایان، نمودار، نمودار، واضح ≠ پنهان، پوشیده
بُنپندارbusiness ideaواژههای مصوب فرهنگستاناندیشه و رویکرد حاکم بر یک سازمان که رمز موفقیت آن در عرصۀ رقابت به شمار میرود، اما چهبسا خود مانع از شکلگیری یا تداوم کامیابی شود
اندیشهپردازیideation, idea generationواژههای مصوب فرهنگستانفرایند خلاقانة ایجاد و توسعة اندیشههای متعدد
غواصیانGavidaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از راستۀ غواصسانان آبزی با جثۀ بزرگ که در قسمت خلفی بدن پاهایی مناسب شنا کردن و شیرجه زدن دارند و منقار آنها نوکتیز و خنجرشکل است
یهودالغتنامه دهخدایهودا. [ ی َ ] (اِخ ) نام برادر یوسف علیه السلام است از مادر دیگر. (برهان ). نام پسر یعقوب و برادر یوسف . (ناظم الاطباء). نام پسر یعقوب و برادر یوسف . مادر وی لیا بود. (یادداشت مؤلف ). نام برادر کلان یوسف (ع ) که از مادر دیگر بود. (آنندراج ). نام ارشد اولاد حضرت یعقوب علیه ا
یهودالغتنامه دهخدایهودا. [ ی َ ] (اِخ ) نام سبطی از اسباطاثناعشر که از نژاد یهودا بودند و خود یهودا نیز یکی از اسباط دوازده گانه است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
هویدائیلغتنامه دهخداهویدائی . [ هَُ وَ / وِ ] (حامص ) وضوح . پیدائی . روشنی . نمایانی . ظهور. بداهت . ابانت . آشکاری .
هویدائیلغتنامه دهخداهویدائی . [ هَُ وَ / وِ ] (حامص ) وضوح . پیدائی . روشنی . نمایانی . ظهور. بداهت . ابانت . آشکاری .
ناهویدالغتنامه دهخداناهویدا. [ هَُ وَ / وِ ] (ص مرکب ) پنهان . مخفی . مستتر. پوشیده . نهان . غیرظاهر. ناآشکار. ناواضح . که نمایان و ظاهر و پیدا نیست .- ناهویدا شدن ؛ گم شدن . از نظر پنهان شدن : غمامه ؛ ناهویدا شدن راه . (تاج المصادر