آرد گندم سختhard wheat flourواژههای مصوب فرهنگستانآرد گندم تهیهشده از گندم سخت که در مقایسه با گندم نرم، پروتئین بیشتری دارد
حرتلغتنامه دهخداحرت . [ ح َ] (ع مص ) نیک مالیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). || گِرد بریدن چیزی مانند بادریسه . || (اِ) آواز گیاه خائیدن ستور. (منتهی الارب ).
هردیلغتنامه دهخداهردی . [ هَُ دی ی ] (ع ص نسبی ) از هرد، رنگ کرده .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زعفرانی . زردچوبه ای .
هردلغتنامه دهخداهرد. [ هَِ ] (ع اِ) شترمرغ . (منتهی الارب ). || (ص ) مرد بی وقار و بی اعتبار. (منتهی الارب ). الرجل الساقط. (اقرب الموارد).
مهرودلغتنامه دهخدامهرود. [ م َ ] (ع ص ) ثوب مهرود؛ جامه ٔ زردرنگ . (منتهی الارب ). جامه ای که به وسیله ٔ «هرد» آن را به رنگ زرد درآورده باشند. (از اقرب الموارد).
کوله هردلغتنامه دهخداکوله هرد. [ ل َ هََ ] (اِخ ) دهی از دهستان حسین آباد که در حومه ٔ شهرستان سنندج واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
هردلغتنامه دهخداهرد. [ هََ ] (اِ) در فارسی و عربی از هریدر سنسکریت است به معنی چوب زرد. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). زردچوبه را گویند و به عربی عروق الصفر خوانند. (برهان ).