هیبتلغتنامه دهخداهیبت . [ هََ ب َ ] (ع اِ) هیبة. ترس و بیم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) : صورت خشمت ار ز هیبت خویش ذره ای را به خاک بنمایدخاک دریا شود بسوزد آب بفسرد آفتاب و بشجاید. دقیقی .کجا حمله ٔ او بود چه کوهی چه مصافی
هیبتلغتنامه دهخداهیبت . [ هَِ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خروسلوی بخش گرمی شهرستان اردبیل . دارای 162 تن سکنه است . این ده در دو محل واقع شده و به نام هیبت بالا و هیبت پائین مشهور است . سکنه ٔ هیبت بالا بیست تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span cla
مدیریت بر مبنای سرکشیmanagement by walking around, management by wandering about, management by walking about, MBWAواژههای مصوب فرهنگستانروشی در مدیریت که در آن بر حضور مستقیم و سرزدة مدیریت در امور کاری و گفتوگو با کارمندان تأکید میشود
اطلاعات هزینههای محلیinformation about typical costsواژههای مصوب فرهنگستاناطلاعات مربوط به هزینههای اضافی احتمالی خرید کالاهای محلی و خدمات متداول در هر مقصد گردشگری
اطلاعات ورودentry information about a countryواژههای مصوب فرهنگستاناطلاعات مربوط به قوانین و مقررات ورود به یک کشور و عبور و خروج از آن
اطلاعات فراغتی ـ ورزشیinformation about sport and leisure facilitiesواژههای مصوب فرهنگستانریز اطلاعات تسهیلات ورزشی و فراغتی موجود در مقصد اعم از اینکه در قرارداد قید شده باشد یا نشده باشد
نورتابabat-jour (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانچراغی معمولاً پایهدار که سرپوشی برای تنظیم نور داشته باشد
هیبت بیگلغتنامه دهخداهیبت بیگ . [ هَِ ب َ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر. واقع در 7هزارگزی شوسه ٔ تبریز و دارای 293 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).<br
بی هیبتیلغتنامه دهخدابی هیبتی . [ هََ / هَِ ب َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی هیبت . ملایمت و نرمی . بی صلابتی . مقابل مهابت : چه بی هیبتی دیدی از شاه روم که پولاد را نرم دانی چوموم . نظامی .رجوع به
هیبت بیگلغتنامه دهخداهیبت بیگ . [ هَِ ب َ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر. واقع در 7هزارگزی شوسه ٔ تبریز و دارای 293 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).<br
باهیبتلغتنامه دهخداباهیبت . [ هََ / هَِ ب َ ] (ص مرکب ) که هیبت دارد. مهیب : و مردمانی [ مردم بلغار ] دلیرند و جنگی و باهیبت . (حدود العالم ).... ناحیتی است بسیاردرخت و باآبهای روان و مردم آنجا نیکورو و باهیبت اند. (حدود العالم ). شداد ب
باهیبتفرهنگ مترادف و متضادباسطوت، باصولت، باوقار، بامهابت، جذبهدار، رزین، سنگین، متین ≠ کمجذبه، بیوقار