لغتنامه دهخدا
اختراع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شکافتن . خَرق . خرع . بریدن .(تاج المصادر بیهقی ). || وابریدن کسی را از قومی یا از چیزی . || آفریدن . (مؤید الفضلاء). نو بیرون آوردن . (منتهی الارب ). نو کاری کردن .(زوزنی ). || از خود انشاء کردن . چیزی نو انگیختن . (مؤید الفضلاء). ایجاد کردن . پ