واثقلغتنامه دهخداواثق . [ ث ِ ] (اِخ ) مکهن لال قوم کایتهه یکی از شاعران هند و ساکن قصبه ٔ «ملانوان » از نواحی لکهنو بود. اشعار او دارای مضامین لطیفی است ، از اوست :شب سوی من راه از غلط افتاد خود کام مرابرگشت همچون روز من بشنید چون نام مرا. #حوران برند کح
واثقلغتنامه دهخداواثق . [ ث ِ ] (اِخ ) نام یکی از شعرای اصفهان . از اوست :ای آنکه ترا زیاده از جان دارم در عشق تو نی سر و نه سامان دارم تا دل دارم درد تو دارم در دل تا جان دارم غم تو در جان دارم .(از تذکره ٔ صبح گلشن ص 576</span
واثقلغتنامه دهخداواثق . [ ث ِ ] (ع ص ) اعتماددارنده . (تاج العروس ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مطمئن : به همّت بلند و عقل کامل برزویه واثق گشتند. (کلیله و دمنه ). چون مزاج این باشد به چه تأویل خردمند بدان واثق تواند بود. (کلیله و دمنه ).گر خاص قرب حق نشوم واثقم بد
واثقلغتنامه دهخداواثق . [ ث ِ ] (اِخ ) قاسم بن محمدبن قاسم یکی از ملوک دوران اول حمودیه (بنوحمود) در جزیرةالخضراء (اندلس ) بود که در حدود سالهای (440 تا 450 هَ . ق . = 1048-<span class="hl" d
واثقلغتنامه دهخداواثق . [ ث ِ ] (اِخ ) محمد چهارم معروف به واثق مرینی یکی از امرای بنی مرین است که در سال 788 هَ . ق . حکومت یافته . (از طبقات اسلام ص 49).
قاسم واثقلغتنامه دهخداقاسم واثق . [ س ِ م ِ ث ِ] (اِخ ) دومین از امیران حمودی الجزیرة الخضراء است . امیران حمودی از 431 تا 450 هَ . ق . در جزیره ٔ خضراء فرمانروائی داشتند و به دست بنی عباد انقراض یافتند. (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلا
واثق الرسولیلغتنامه دهخداواثق الرسولی . [ ث ِ قُرْ رَ ] (اِخ ) (711 هَ . ق .1311/ م .) سلطان ملک الواثق ابراهیم بن یوسف بن یوسف المظفربن عمربن علی بن رسول از پادشاهان یمن بود وی نیکوسیرت و خردمند بود ودر ظفارالحبوضی واقع در یمن (نزدی
واثق بالغتنامه دهخداواثق با. [ ث ِ ق ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (679 هَ . ق .1280/ م .) یحیی (الواثق )بن محمد (المستنصر باﷲ)بن یحیی بن عبدالواحدبن ابی حفص از سلاطین دولت حفصیه تونس بود. پس از وفات پدرش به سال <span class="hl" dir="ltr
واثق بالغتنامه دهخداواثق با. [ ث ِ ق ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) نهمین خلیفه ٔ عباسی ، کنیه ٔ او ابوجعفر بود و نام وی هارون بن محمد معتصم بن هارون ، نام مادرش قراطیس و جاریه ای از اهل روم بود . در شعبان سال 196 هَ . ق . متولد شد و در <span class="hl" dir="ltr
واثقیلغتنامه دهخداواثقی . [ ث ِ ] (اِخ ) حیدرعلی (شیخ ...) کمبو از اهالی لکهنوی هند و از اولاد شهبازخان کمبو بود و در قصبه ٔ «مارهره » متولد شد. از اوست :آنانکه صید دل به نگاه وفاکنندای کاش یک نگاه گهی سوی ما کنند. #گریه بی فایده یاران به هلاک دل من کس
واثقیلغتنامه دهخداواثقی . [ ث ِ ] (اِخ ) عبدالواحدبن عبدالسلام بن محمدبن عبدالعزیزبن محمدبن ابراهیم بن الواثق باﷲ، از احفاد واثق خلیفه ٔ عباسی (227 - 232 هَ . ق .) است . در بغداد متولد شد و از روات و محدثان است . تولد او در سا
واثقیلغتنامه دهخداواثقی .[ ث ِ ] (اِخ ) نیشابوری از شاعران دوره ٔ صفوی بود و چهل سال از عمر خود را در مجاورت نجف گذراند و سپس به تبریز رفت و در سال 940 هَ . ق . درگذشت از اوست :خوبان غم عشق و دل بیداد چه دانند؟بیدادگران قاعده ٔ داد چه دانند.(از صبح
واثقیلغتنامه دهخداواثقی . [ ث ِ ] (اِخ ) نام سرداری که در سال 391 هَ . ق . مدعی امارت بصره شد. (از معجم الانساب ص 66).
واثقیلغتنامه دهخداواثقی . [ ث ِ ] (اِخ ) حیدرعلی (شیخ ...) کمبو از اهالی لکهنوی هند و از اولاد شهبازخان کمبو بود و در قصبه ٔ «مارهره » متولد شد. از اوست :آنانکه صید دل به نگاه وفاکنندای کاش یک نگاه گهی سوی ما کنند. #گریه بی فایده یاران به هلاک دل من کس
واثق الرسولیلغتنامه دهخداواثق الرسولی . [ ث ِ قُرْ رَ ] (اِخ ) (711 هَ . ق .1311/ م .) سلطان ملک الواثق ابراهیم بن یوسف بن یوسف المظفربن عمربن علی بن رسول از پادشاهان یمن بود وی نیکوسیرت و خردمند بود ودر ظفارالحبوضی واقع در یمن (نزدی
واثق بالغتنامه دهخداواثق با. [ ث ِ ق ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (679 هَ . ق .1280/ م .) یحیی (الواثق )بن محمد (المستنصر باﷲ)بن یحیی بن عبدالواحدبن ابی حفص از سلاطین دولت حفصیه تونس بود. پس از وفات پدرش به سال <span class="hl" dir="ltr
واثق بالغتنامه دهخداواثق با. [ ث ِ ق ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) نهمین خلیفه ٔ عباسی ، کنیه ٔ او ابوجعفر بود و نام وی هارون بن محمد معتصم بن هارون ، نام مادرش قراطیس و جاریه ای از اهل روم بود . در شعبان سال 196 هَ . ق . متولد شد و در <span class="hl" dir="ltr
واثق رشتیلغتنامه دهخداواثق رشتی . [ ث ِ ق ِ رَ ] (اِخ ) (ملا...) از شعرای قرن یازدهم هجری است که مقیم رشت بودو به خیاطی اشتغال داشت و تا زمان تألیف تذکره ٔ نصرآبادی (1083 هَ . ق .) در حیات بوده است . از اوست :طالب دردم و در دل هوسی نیست مرابینوا مرغم و کن
قاسم واثقلغتنامه دهخداقاسم واثق . [ س ِ م ِ ث ِ] (اِخ ) دومین از امیران حمودی الجزیرة الخضراء است . امیران حمودی از 431 تا 450 هَ . ق . در جزیره ٔ خضراء فرمانروائی داشتند و به دست بنی عباد انقراض یافتند. (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلا
مواثقلغتنامه دهخدامواثق . [ م َ ث ِ ] (ع اِ) ج ِ موثق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (دهار) (ناظم الاطباء) . رجوع به مَوثِق شود. || ج ِ میثاق .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به میثاق شود.
مواثقلغتنامه دهخدامواثق . [ م ُ ث ِ ] (ع ص ) هم وثاق و متحد. (ناظم الاطباء). معاهد. (از اقرب الموارد). رجوع به مواثقة شود.
تواثقلغتنامه دهخداتواثق . [ ت َ ث ُ ] (ع مص ) با یکدیگر استواری کردن . (زوزنی ). بهم استوار کردن . (دهار). با یکدیگر استوارکردن در چیزی . (آنندراج ). تعاهد. (اقرب الموارد).
ابن الواثقلغتنامه دهخداابن الواثق . [ اِ نُل ْ ث ِ ] (اِخ ) ابومحمد عبدالعزیزبن واثق . از قراء. و او قرائت حمزه را از ضبّی فراگرفته . و رساله ٔ او به ثعلب و کتاب قراءة حمزه و کتاب السنن . و کتاب التفسیر از تألیفات اوست . (از ابن الندیم ).