واخیدنلغتنامه دهخداواخیدن . [ دَ ] (مص ) از هم جدا کردن . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مؤید الفضلاء). || جدائی نمودن . (برهان ) (ناظم الاطباء). || پشم و پنبه برزده از هم جدا کردن . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). پنبه زدن و پاک کردن آن . (ناظم الاطباء). حلاجی کردن . (آنندراج ). انتقاش .
واخانیدنلغتنامه دهخداواخانیدن . [ دَ ] (مص ) متعدی واخیدن . (شعوری ). رجوع به واخیدن شود. برچیدن فرمودن و واخیدن کنانیدن . (ناظم الاطباء).
فاخیدنلغتنامه دهخدافاخیدن . [ دَ ](مص ) واخیدن . چیدن . برکندن . || زدن . || پنبه زدن . حلاجی کردن . || نیزه افکندن . || گرفتن . || فراهم آوردن . گرد کردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به واخیدن شود.
تنفیشلغتنامه دهخداتنفیش . [ ت َ ] (ع مص ) واخیدن پشم و پنبه . (زوزنی ). واخیدن پنبه و پشم و موی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به انگشتان پراکندن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به تنفش شود.
واخندهلغتنامه دهخداواخنده . [ خ َ دَ / دِ ] (نف ) نعت فاعلی از واخیدن . پنبه زن . حلاج . نداف . نفاش .
شیدنلغتنامه دهخداشیدن . [ دَ ] (مص ) حلاجی کردن . ندافی کردن . زدن پنبه و پشم و مانند آن . ندف . حلج . زدن (چنانکه پنبه و امثال آنرا). واخیدن . نفش . فلخیدن . فلخمیدن . (یادداشت مؤلف ).