وادیجلغتنامه دهخداوادیج . (اِ) چفت و چوب بندی که تاک انگور را بر بالای آن اندازند. (برهان ). واکیج . چفته . چفته بندی . داربست . چفته و داربست که عرب آن را عریش گوید. (از منتهی الارب ). چفته و چوب بندی که تاک انگور بر بالای آن اندازند. (ناظم الاطباء). چفتی باشد که انگور بر بالای آن اندازند. (آ
وادیجفرهنگ فارسی عمید۱. چوببستی که تاک انگور را روی آن میخوابانند؛ آونگ یا جایی که انگور را از آن آویزان میکنند: ◻︎ همه وادیج پرانگور و همه جای عصیر / رنج ورزید کنون بربخورد برزگرا (شاکر: شاعران بیدیوان: ۴۵ حاشیه).۲. شاخۀ تاک.
وادیشلغتنامه دهخداوادیش . (اِخ ) یا وادی ایاش یا وادی یاش یا وادی اش شهری است دراسپانیا. رجوع به وادی آش شود. (نخبةالدهر دمشقی ).
واریجلغتنامه دهخداواریج . (اِ) آنجای از شاخه ٔ رز که خوشه ٔ انگور از آن بیرون آید. (ناظم الاطباء) (شعوری ). وادیج . و رجوع به وادیج و واذیج شود.
وادیخلغتنامه دهخداوادیخ . (اِ) وادخ و آن جایی از درخت تاک است که خوشه ٔ انگور از آن میروید. (ناظم الاطباء). و رجوع به وادخ و وادیج شود.
اعتراشلغتنامه دهخدااعتراش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برشدن تاک بر وادیج . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).(آنندراج ). بر چفته شدن انگور. (تاج المصادر بیهقی ). برشدن انگور بر چوب بندی که تاک بر بالای آن اندازند. (از متن اللغة). || عریش ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). برپا ساختن عریش