وارداتلغتنامه دهخداواردات . [ رِ ] (اِخ ) (یوم ...) وقعه ای است بین بکر و تغلب و در آن بحیربن الحارث بن عیادبن مُرَة کشته شد و مهلهل درباره ٔ آن گفته است : اَلیلتنا بذی حُسم انیری اذا انت انقضیت فلاتحوری فان یک بالذنائب طال لیلی فقد ابکی من اللیل القصیر<b
وارداتلغتنامه دهخداواردات . [ رِ ] (اِخ ) جایی است . (منتهی الارب ). موضعی است در جانب چپ مکه هنگام رفتن به آنجا.(تاج العروس ). معجم البلدان ابوعبید السکونی گفته است . ربائع در چپ و سمیرا و واردات در راست آن قرار دارند و همه ٔ آنها دارای درخت سَمُر است و وجه تسمیه ٔسمیرا، هم به این مناسبت است .
وارداتلغتنامه دهخداواردات . [ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ وارده و وارد. رجوع به وارده و وارد شود. || اصطلاحی است اقتصادی در برابر صادرات یعنی کالاهایی که از ممالک دیگر به کشور آید. متاعی که از خارج کشور آرند. هر چیزی که از خارج داخل گردد. (ناظم الاطباء). || حاصل و محصول . خراج و آنچه در خزانه ٔ دولت دا
وارداتفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه از خارج به کشور وارد میشود.۲. (تصوف) [قدیمی] = وارد: ◻︎ گشاید دری بر دل از واردات / فشاند سر دست بر کاینات (سعدی۱: ۱۱۲).
عوارضاتلغتنامه دهخداعوارضات . [ ع َ رِ ] (ع اِ) ج ِ عوارض است بصورت غیرفصیح . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عوارض شود.
وارداتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ارداتی، واردشونده، داخلشونده، وارده، وارد، داخل متجاوز حملهکنان نفوذی متداخل، درهمرفته، آمیخته
وارداتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ارداتی، واردشونده، داخلشونده، وارده، وارد، داخل متجاوز حملهکنان نفوذی متداخل، درهمرفته، آمیخته
گونة وارداتیintroduced speciesواژههای مصوب فرهنگستانگونهای که بهطور طبیعی در یک ناحیه پدیدار نشده بلکه اغلب بهواسطة انسان وارد آن ناحیه شده است و بومی آنجا به شمار نمیرود
وارداتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ارداتی، واردشونده، داخلشونده، وارده، وارد، داخل متجاوز حملهکنان نفوذی متداخل، درهمرفته، آمیخته