وارستهلغتنامه دهخداوارسته . [ رَ ت َ ] (اِخ ) (ملا...) صاحب تذکره ٔ نصرآبادی آرد: اصلش از ایل چگنی است . امام قلی بیک نام داشت خیالش از نظم غرابت داشت مدتها درهند بود. سفر بسیار کرده و شعر بسیار گفته و سوانح سفر خویش را نوشته بود سپس به اصفهان آمده و در اوایل جلوس شاه عباس ثانی در مجلس راه یافت
وارستهلغتنامه دهخداوارسته . [ رَ ت َ ] (اِخ ) شیخ قاسم نام داشت . صاحب تذکره ٔ صبح گلشن درباره ٔ وی چنین آرد: در گل زمین سخن تخم ریاحین نکات میکاشت از خاک هندوستان سرکشیده و عمرش در فرخ آباد به وارستگی بسر گردیده است . او راست :کی احتراز ز چشمت دل خراب کندچگونه مست ز میخانه اجتناب کند<b
وارستهلغتنامه دهخداوارسته . [ رَ ت َ ] (اِخ ) صاحب تذکره ٔ صبح گلشن درباره ٔ وی چنین آرد: نواب حفیظ خان دهلوی به معاضدت نواب عبدالصمد خان ، بازویش قوی بود.دلم قربان زخم ناوک اوکه صیاد من آن ابرو کمان است .(تذکره ٔ صبح گلشن چ هند ص 580</sp
وارستهلغتنامه دهخداوارسته . [ رَ ت َ ] (اِخ ) وارسته ٔ لاهوری سیالکوتی نامش تل است و برای تحقیق اصطلاحات فارسی به سرزمین ایران قدم گذاشت و سی سال درآنجا بود و کتاب مصطلحات الشعرا و صفحات کائنات را به کمال تنقیح و تهذیب تألیف نمود و با شیخ محمدعلی حزین لاهیجی محبتی داشت بنابراین رجیم الشیاطین ر
وارستهلغتنامه دهخداوارسته . [ رَ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) رهایی یافته . رسته . (ناظم الاطباء). آزاد. (غیاث ) (آنندراج ). آزاد شده . (ناظم الاطباء). آزاده . عاتق . طلق . || فارغ البال . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مجازاً آنکه علائق دنیوی را ترک گفته .
وارستگیلغتنامه دهخداوارستگی . [ رَ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی وارسته . آزادگی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رهایی . آزادی . (ناظم الاطباء). فارغ البالی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). فراغت بال . (ناظم الاطباء) : تو خاقنی که ب