واضعلغتنامه دهخداواضع. [ ض ِ ] (اِخ ) روستائی در یمن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مخلافی است در یمن . (معجم البلدان ).
واضعلغتنامه دهخداواضع. [ ض ِ ] (ع ص ) نهنده ٔ چیزی در جائی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سازنده . (ناظم الاطباء). بناکننده . || آفریننده . پیداکننده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : اختر سعدی و عالم ز فروغ تو منیرواضع عقلی و گیتی ز نظیر تو عقیم . <p class="a
گوادهلغتنامه دهخداگواده . [ دِ ] (اِخ ) سیاستمداری فرانسوی که در سن امیلیون متولد شد (1758 - 1794م .). وی از حزب ژیرندن بود.گواده با کوه نشینان جنگ کرد ولی سر او را بریدند.
واچیدهلغتنامه دهخداواچیده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) پخش شده پس از چیدن ومرتب شدن . به هم خورده پس از آنکه چیده شده باشد.
وادعلغتنامه دهخداوادع . [ دِ ] (اِخ ) ابن اسود راسی محدث است . (منتهی الارب ). صاحب تاج العروس این کلمه را «وداع بن الاسودالراسبی » ضبط کرده است واصح بنظر میرسد. رجوع به وادع بن الاسود الراسبی شود.
وادعلغتنامه دهخداوادع . [ دِ ] (ع ص ) ساکن . (تاج العروس ) (اقرب الموارد). آرمیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مستقر. مانده . (از اقرب الموارد). || مطمئن . (از اقرب الموارد). || تن آسان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آسان . نال الملک وادعاً؛ یعنی به دست آورد ملک
وادعلغتنامه دهخداوادع . [ دِ ](اِخ ) ابن سلیمان مکنی به ابومسلم و متوفی به سال 489 هَ . ق . (مطابق 1096 م .) قاضی معرة النعمان بود که در زمان خود بر امور آن ناحیه استیلا داشت . این اثیر درباره ٔ وی گفته است : وی از لحاظ همت و
واضعةلغتنامه دهخداواضعة. [ ض ِ ع َ ] (ع ص ) مؤنث واضع. رجوع به واضع شود. || زن نابکار. (از اقرب الموارد). زن تباهکار سیاهنامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زن فاجره ٔ تباهکار سیاهنامه . (ناظم الاطباء). || (اِ) مرغزار. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واضع چهارکتابلغتنامه دهخداواضع چهارکتاب . [ ض ِ ع ِ چ َ ک ِ ] (اِخ ) حق تعالی که تورات بر موسی علیه السلام و زبور بر داود علیه السلام و انجیل بر عیسی (ع ) و قرآن بر محمد مصطفی صلی اﷲ علیه و آله و سلم نازل ساخت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
رامیلغتنامه دهخدارامی . (اِخ ) رام . رامتین . همان رام عاشق ویس که واضع چنگ است . (از فرهنگ رشیدی ). نام شخصی که واضع چنگ بوده و آن سازیست . (برهان ) (ناظم الاطباء).رجوع به رام و رامتین (عاشق ویس - واضع چنگ ) شود.
واضعةلغتنامه دهخداواضعة. [ ض ِ ع َ ] (ع ص ) مؤنث واضع. رجوع به واضع شود. || زن نابکار. (از اقرب الموارد). زن تباهکار سیاهنامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زن فاجره ٔ تباهکار سیاهنامه . (ناظم الاطباء). || (اِ) مرغزار. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واضع چهارکتابلغتنامه دهخداواضع چهارکتاب . [ ض ِ ع ِ چ َ ک ِ ] (اِخ ) حق تعالی که تورات بر موسی علیه السلام و زبور بر داود علیه السلام و انجیل بر عیسی (ع ) و قرآن بر محمد مصطفی صلی اﷲ علیه و آله و سلم نازل ساخت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
زمین تواضعلغتنامه دهخدازمین تواضع. [ زَ ت َ ض ُ ] (ص مرکب ) در دو شاهد زیر از سوزنی ظاهراً کنایه از تواضعی سنگین و پروقار است : زمین تواضع، صدریست آسمان همت چو این به حلم و وقار و چو آن به جاه و خطر. سوزنی .صدر زمین تواضع و خورشید طلعتی
رواضعلغتنامه دهخدارواضع. [ رَ ض ِ ] (ع اِ) ج ِ راضعة. تثنیه ٔ آن راضعتان است که به معنی دو دندان شیر کودک است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). رجوع به راضعة و راضعتان و معجم متن اللغة شود.
متواضعلغتنامه دهخدامتواضع. [ م ُ ت َ ض ِ ] (ع ص ) فروتن . (زمخشری ) (مهذب الاسماء). فروتنی کننده ونرم گردنی و زاری نماینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فروتنی کننده و نرمی کننده و خواری نماینده . فرمان بردار و فروتن و با خضوع و احترام کننده و باادب و ملایم . (ناظم الاطباء)
مواضعلغتنامه دهخدامواضع. [ م َ ض ِ ] (ع اِ) ج ِ موضع به معنی جای . (آنندراج ) (اقرب الموارد) (دهار) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن جرجانی ص 96). || جایها و محلها و قریه ها. (ناظم الاطباء). ج ِ موضع. جایگاهها. محلها. موقعها. موردها. مطلق مکانها