والاگهرلغتنامه دهخداوالاگهر. [ گ ُ هََ ] (ص مرکب ) والاتبار. نژاده ٔ بلندنسب : سفر نیست آهو که والاگهرچو بیند جهان بیش گیرد هنر.اسدی .
گوالیارلغتنامه دهخداگوالیار. [ گ ُ ] (اِخ ) گوالیُر. نام شهری درهندوستان . (ناظم الاطباء). و رجوع به گوالیور شود.
والارواژهنامه آزادوالار نامی است خیالی در کتابِ اربابِ حلقه ها نوشته ی (تالکین) برای چهارده موجود روحانی قدرتمندی که پس از خلق جهان، با گرفتن شکل فیزیکی به آن هبوط نمودند تا به آن نظم بخشیده و با شرارتهای ملکور مقابله نمایند. آنها ابتدا در جزیره آلمارن میزیستند، اما پس از ویرانی آن که سالهای طولانی و بیشمار پیش از بی
راهبر گوالیاریلغتنامه دهخداراهبر گوالیاری . [ ب َ رِ گ ُ ] (اِخ ) محمد سعید، از شعراء قرن دوازدهم هَ . ق . رجوع به مقالات الشعراء چ کراچی ص 224 شود.