وام خواهفرهنگ فارسی عمید۱. کسی که از دیگری پولی به قرض میخواهد.۲. آن که طلب خود را از وامدار میخواهد.
پوپهاملغتنامه دهخداپوپهام . [ پُپ ْ ] (اِخ ) یکی از امیرالبحرهای انگلیس است . وی در توسعه ٔ مستملکات انگلیسی در اقیانوس هندبسیار کوشید و مواضع بسیاری از هلندیها را ضبط کرد و درباره ٔ سیر سفائن به بعض کشفیات نایل آمد. او در سال 1762م . متولد شده و در سنه ٔ <span
حوائملغتنامه دهخداحوائم . [ ح َ ءِ ] (ع ص ) ج ِ حائمة، به معنی زن تشنه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
حواملغتنامه دهخداحوام . [ ح ِ ] (ع مص ) حیام . حوم . قصد کارکردن . (منتهی الارب ). آهنگ کردن . رجوع به حوم شود.
گواملغتنامه دهخداگوام . (اِخ ) مرکز مجمعالجزایر ماریان که در سال 1898 م . اسپانیایی ها آن را به آمریکا واگذار کردند. جمعیت آن 59500 تن و پایتختش آگانا است .
فامخواهلغتنامه دهخدافامخواه . [ خوا / خا ] (نف مرکب ) وام خواه . طلبکار. بستان کار. آنکه مطالبه ٔ وام خود کند. (یادداشت بخط مؤلف ). || آنکه ازکسی وام گرفتن خواهد. دائن . (یادداشت بخط مؤلف ).
دائنلغتنامه دهخدادائن . [ ءِ] (ع ص ) قرض دهنده . (آنندراج ). وام ده . غریم . فام ده . || وام خواه . فام خواه . غریم . مدیون . وام دار. وام گیرنده . رجل دائن ؛ مرد وامدار. (منتهی الارب ).
واملغتنامه دهخداوام . (اِ) فام . افام . بام . پام . اوام . پهلوی : اپام (قرض ، دین )، ایرانی : آپمنه # (چیزی که دریافت شود) . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). قرض . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). دین . (برهان قاطع) (آنندراج
دانگه قواملغتنامه دهخدادانگه قوام . [ گ َ ق َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان غار بخش شهر ری شهرستان تهران . واقع در 2000گزی باختر شهر ری . دارای 20 سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
دواملغتنامه دهخدادوام . [ دَ ] (ع اِمص ) پایداری . ثبات . پایندگی . پیوستگی . (یادداشت مؤلف ). همیشگی . (آنندراج ) (السامی فی الاسامی ) (دهار) : این کمال ملک او جوید به سعد از اختران وآن دوام عمر او خواهد به خیر از کردگار. منوچهری .<b
دواملغتنامه دهخدادوام . [ دَ ] (ع مص ) پایدار شدن . پاییدن . ماندن . ایستادگی کردن . (یادداشت مؤلف ). همیشه بودن . (ترجمان القرآن جرجانی ص 40) (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). همیشگی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اصطلاح فلسفی ) شمول نسبت چیزی
دواملغتنامه دهخدادوام . [ دُ ] (ع اِ) سرگیجه و دوار. (یادداشت مؤلف ) (از آنندراج ). گردش سر. (منتهی الارب ).
حسن آباد قواملغتنامه دهخداحسن آباد قوام . [ ح َ س َ دِق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیهوک بخش طبس شهرستان فردوس . در 90هزارگزی جنوب خاوری طبس . کوهستانی معتدل است . سکنه ندارد. چاه آب دارد که مالداران از آن استفاده مینمایند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="h