تیغه ضدواماندگیstall fenceواژههای مصوب فرهنگستانتیغهای که هدف اصلی آن بهبود عملکرد هواپیما در هنگام واماندگی است
lagدیکشنری انگلیسی به فارسیتاخیر، عقب ماندگی، کندی، پس افت، لنگی، واماندگی، محکوم، عقب ماندن، لنگیدن، تاخیر کردن، عقب افتادن
lagsدیکشنری انگلیسی به فارسیعقب افتاده است، تاخیر، عقب ماندگی، کندی، پس افت، لنگی، واماندگی، محکوم، عقب ماندن، لنگیدن، تاخیر کردن، عقب افتادن
پداللرزانfoot thumperواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای الکتریکی متصل به پدال سکان عمودی که در هنگام نزدیک شدن به وضعیت واماندگی، با لرزاندن پدال، خلبان را آگاه میکند