واکاویدنلغتنامه دهخداواکاویدن . [ دَ ] (مص مرکب ) جستجو کردن . تفحص نمودن . تفتیش کردن . (ناظم الاطباء). کاوش . جستجو. تفحص . (آنندراج ). بازکاویدن . بحث و فحص کردن .- واکاویدن از ؛ پژوهیدن از. (یادداشت مؤلف ).|| در عبارت زیر از المصادر معنی کوشیدن و کشمکش کردن می
مناقرةلغتنامه دهخدامناقرة.[ م ُ ق َ رَ ] (ع مص ) با کسی واکاویدن در خصومت . نِقار. (تاج المصادر بیهقی ). همدیگر بازگردانیدن سخن را.نقار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سخن یکدیگر را بازگردانیدن و رد کردن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || منازعه کردن . (از اقرب الموارد).
مجادلةلغتنامه دهخدامجادلة. [ م ُ دَ ل َ ] (ع مص ) با کسی واکاویدن در خصومت . (زوزنی ). پیکار سخت کردن با یکدیگر. (تاج المصادر بیهقی ). با کسی پیکار کردن . (ترجمان القرآن ). جدال . خصومت کردن با کسی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مخاصمه ٔ شدید کردن با کسی و منه قول القرآن ) <s
تحککلغتنامه دهخداتحکک . [ ت َ ح َک ْ ک ُ ] (ع مص ) تحکک به چیزی ؛ وادوسیدن . و به «با» متعدی شود. (تاج المصادر بیهقی ). با کسی واکاویدن . (زوزنی ). کاویدن . تمرس . (منتهی الارب ). کاویدن . (ناظم الاطباء). || پیش آمدن کسی را به بدی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تعرض به شر. (اقرب الموارد) (ق
پیله کردنلغتنامه دهخداپیله کردن . [ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (... دندان )؛ گوشت بن آن آماس کردن . گرد آمدن ریم در بن دندان دردگن و بر اثر درد ظاهر شدن . || (... کرم ابریشم )؛بادامه تنیدن کرم ابریشم از لعاب دهان به دور خویش . || (... چشم )؛ جوش کوچک در پلک برآ
نقارلغتنامه دهخدانقار. [ ن ِ ] (ع اِ) کینه . عناد. (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). گفت و شنود و اختلاف و نزاع و دشمنی و کدورت . (ناظم الاطباء). ستیز. کدورت . آزردگی . نزاع . جدال . کشمکش : خود نقیریست کل عالم و تودر نقار از پی نقیر مباش . س