واکنشلغتنامه دهخداواکنش . [ ک ُ ن ِ ] (اِمص مرکب ) عکس العمل . انفعال . (لغات فرهنگستان ). مقابل کنش .
زمان واکنشreaction timeواژههای مصوب فرهنگستانمدتزمان لازم برای درک خطر و نشان دادن عکسالعمل از سوی راننده
سازوکار واکنشreaction mechanismواژههای مصوب فرهنگستانمراحلی متوالی که در طی آنها یک واکنش شیمیایی رخ میدهد
واکنشپذیریreactivity 1واژههای مصوب فرهنگستانقابلیت نسبی اتم یا مولکول یا رادیکال در ترکیب شیمیایی با اتم یا مولکول یا رادیکال دیگر
واکنشدهندهreactantواژههای مصوب فرهنگستانمادهای که با مادۀ دیگر ترکیب شود و یک یا چند ترکیب جدید به دست دهد
واکنشسازیreaction formationواژههای مصوب فرهنگستاندر نظریۀ روانکاوی، سازوکاری دفاعی که ازطریق آن تکانههای ناپذیرفتنی یا تهدیدکنندۀ ناخودآگاه انکار میشود و صورتهای مقابل جای آنها را در خودآگاه میگیرد
واکنشسنجیflying a kite, ballon d’essaiواژههای مصوب فرهنگستانطرح کردن پیشنهادی بنیادی در حین مذاکرات بهمنظور سنجیدن واکنش طرف مقابل یا افکار عمومی
reactدیکشنری انگلیسی به فارسیواکنش نشان می دهند، واکنش نشان دادن، عکس العمل نشان دادن، واکنش کردن، تحت تاثیر واقع شدن
reactedدیکشنری انگلیسی به فارسیواکنش نشان داد، واکنش نشان دادن، عکس العمل نشان دادن، واکنش کردن، تحت تاثیر واقع شدن
reactsدیکشنری انگلیسی به فارسیواکنش نشان می دهد، واکنش نشان دادن، عکس العمل نشان دادن، واکنش کردن، تحت تاثیر واقع شدن
reactanceدیکشنری انگلیسی به فارسیواکنش پذیری، مقاومت القایی یا خازنی، واکنش، مقاومت واکنشی، واکنش برق
کنش و واکنشلغتنامه دهخداکنش و واکنش . [ ک ُ ن ِ ش ُ ک ُ ن ِ ] (ترکیب عطفی ) عمل و عکس العمل . (از یادداشت به خطمرحوم دهخدا). و رجوع به «کنش » و «عکس العمل » شود.
زمان واکنشreaction timeواژههای مصوب فرهنگستانمدتزمان لازم برای درک خطر و نشان دادن عکسالعمل از سوی راننده
سازوکار واکنشreaction mechanismواژههای مصوب فرهنگستانمراحلی متوالی که در طی آنها یک واکنش شیمیایی رخ میدهد