واکوئولفرهنگ فارسی عمیدحفرههای کوچکی در سیتوپلاسم سلول که با جذب آب پدید میآیند و در تنظیم آب سلول، ذخیره، جذب، و دفع مواد دخالت دارند.
واقوللغتنامه دهخداواقول . [ ق َ ] (اِ مرکب ) وادنگ .دبه . نکول . انکار پس از اقرار. رد. نکول پس از قبول . بازگشتن از گفتار و وعده ٔ خود. (یادداشت مؤلف ).- واقول آوردن ؛ پس از اعتراف انکار کردن . دبه درآوردن . واقول درآوردن . نکول کردن . (یادداشت مؤلف ).
واقول درآوردنلغتنامه دهخداواقول درآوردن . [ ق َدَ وَ دَ ] (مص مرکب ) واقول آوردن . پس از قبول نکول کردن . پس از اعتراف انکار کردن . (یادداشت مؤلف ).
وقوللغتنامه دهخداوقول . [ وُ ] (ع اِ) ج ِ وقلة (منتهی الارب ) (اقرب الموارد)، به معنی خسته ٔ مقل . (منتهی الارب ). هسته ٔ مقل . || (مص ) بر سر کوه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). برآمدن بر کوه . (آنندراج ).