واگردانلغتنامه دهخداواگردان . [ گ َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) پوشاک عوضی . ملبوسی که بجای آنچه در تن دارند پوشند. (ناظم الاطباء). کن و واکن . جامه ای به ذخیره که جامه ٔ پوشیده را بدل باشد. جامه ای جز آن که بر تن دارند که چون این شوخ گیردآن دیگری را پوشند. جامه ٔ نهاده برای بدل کردن جامه ای که در
واگردانconverter/ convertor, electric energy converterواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای برای تغییر یک یا چند مشخصۀ انرژی الکتریکی
واردانلغتنامه دهخداواردان . (اِ) جوال و غرار. (ناظم الاطباء) (شعوری ). || وردنه . (ناظم الاطباء). واردن . رجوع به وردنه شود.
پست واگردانconverter substationواژههای مصوب فرهنگستانپست برقی دارای واگردان که جریان متناوب و مستقیم را به یکدیگر تبدیل میکند
واگردانیدنلغتنامه دهخداواگردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) زیر و زبر نمودن . سرنگون کردن . (ناظم الاطباء). || بازگردانیدن . (زوزنی ) (ناظم الاطباء). مراجعت دادن . (ناظم الاطباء). || تکریر. تکرار. (زوزنی ). اعاده . تردید. (یادداشت مؤلف ).
یک شورلغتنامه دهخدایک شور. [ ی َ / ی ِ] (ن مف مرکب ) جامه و پارچه ای که یک بار شسته شده .- یک شور پوشیدن جامه ؛ جامه که واگردان ندارد. پوشیده و عوض نکردن جامه . (یادداشت مؤلف ).
شورواشورلغتنامه دهخداشورواشور. [ شورْ ] (اِ مرکب ) شوی واشوی . در تداول عامیانه ، شستن جامه ای و پوشیدن جامه ٔ دیگر و سپس جامه ٔ اخیر را شستن و پوشیدن جامه ٔ نخستین . (فرهنگ فارسی معین ). واگردان (جامه ).- امثال :رخت شورواشور ندارد . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به شور
شور و واشورلغتنامه دهخداشور و واشور. [ رُ ] (اِ مرکب ) شورواشور. جامه ٔ یدکی . جامه ٔ واگردان دار. جامه وواگردان آن . جامه ای با جامه ٔ دیگر که یکی را بپوشندو دیگری را آنگاه که اولی شوخگن شود برکنند. دو جامه که یکی در بر دارند و دیگری را به شستن داده اند.- امثال :رخت شور و و
دول بندلغتنامه دهخدادول بند. [ ب َ ] (اِ مرکب ) دستار و عمامه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مولوی یا عمامه . لغت نامه های فرانسوی می نویسند که توربان متداول در فرانسه به معنی عمامه مأخوذ از کلمه ٔدولبند فارسی است به معنی بند و رشته ٔ سرعمامه . سر پایان . مندیل . (یادداشت مؤلف ). سرپوش . کلاه .
واگردانیدنلغتنامه دهخداواگردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) زیر و زبر نمودن . سرنگون کردن . (ناظم الاطباء). || بازگردانیدن . (زوزنی ) (ناظم الاطباء). مراجعت دادن . (ناظم الاطباء). || تکریر. تکرار. (زوزنی ). اعاده . تردید. (یادداشت مؤلف ).
پست واگردانconverter substationواژههای مصوب فرهنگستانپست برقی دارای واگردان که جریان متناوب و مستقیم را به یکدیگر تبدیل میکند
آواگردانmirliton (fr.), kazoo, singing membraneواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ابزار که با قرار گرفتن در مسیر گفتار و آواز، ازطریق ارتعاش باعث تغییر صدا میشود