وثیرلغتنامه دهخداوثیر. [ وَ ] (ع ص ، اِ) پاسپرده . وثیرة، مؤنث . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پارچه ای که در آن جامه پیچند.(ناظم الاطباء). پارچه ای که در آن جامه ها نهند و به وی پوشند. (منتهی الارب ). || جامه ای که بر بالای جامه ها پوشند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || بالشچه مانندی که پیش ز
وثیرفرهنگ فارسی معین(وَ) [ ع . ] 1 - (ص .) نرم ، لین . 2 - فراش . ؛فراش ~ بستر نرم . 3 - (اِ.) جامه ای که بر بالای جامه ها پوشند. 4 - پارچه ای که در آن جامه پیچند. 5 - باشچه مانندی که پیش زین باشد. 6 - پوست جانور درنده .
ژوپیترلغتنامه دهخداژوپیتر. [ ت ِ ] (اِخ ) ژوپیتر یا زئوس بنابر افسانه های یونان قدیم پسر کیوان است که یونانیان و رومیان او را پدر و خدای خدایان می پنداشتند. ژوپیتر نخست پدر را از آسمانها بزیر افکند، پس از آن دریاها و دوزخ را به برادران خود نپتونوس و پلوتو (رجوع به این دو نام شود) سپرده خود سلطن
گوتیرلغتنامه دهخداگوتیر. [ ی ِ ] (اِخ ) پیر ژزف (1732 - 1813 م .). حکاک و کنده کار فرانسوی که در بارسوراُب متولد شد. هنر او به شیوه ٔ لویی چهاردهم شبیه است .
گوترلغتنامه دهخداگوتر. [ گ َ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقعدر 27 هزارگزی جنوب باختری مهاباد و 18 هزارگزی باختر شوسه ٔ مهاباد به سردشت . کوهستانی و معتدل سالم و سکنه ٔ آن <span class="h
گویترلغتنامه دهخداگویتر. [ گ َ ت َ ] (اِخ )دهی است از دهستان بیرون بشم بخش کلاردشت شهرستان نوشهر. واقع در 13هزارگزی جنوب خاوری حسن کیف و یک هزارگزی شوسه ٔ مرزن آباد به کلاردشت . در محلی کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنه ٔ آن 540
وثیرةلغتنامه دهخداوثیرة. [ وَ رَ ] (ع ص ) مؤنث وثیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به وثیر شود. || زن پرگوشت یا فربه بایسته ٔ همخوابگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زن فربه پرگوشت سرخ و شایسته ٔ همخوابگی . (ناظم الاطباء). ج ، وثائر. وِثار. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).<br
وثیرهواژهنامه آزاد[ وَ رَ ] (ع ص ) مؤنث وثیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به وثیر شود. || زن پرگوشت یا فربه بایسته ٔ همخوابگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زن فربه پرگوشت سرخ و شایسته ٔ همخوابگی . (ناظم الاطباء). ج ، وثائر. وِثار. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
وثارلغتنامه دهخداوثار. [ وِ / وَ ] (ع اِ) ج ِ وثر. رجوع به وثر شود. || ج ِ وثیر. (ناظم الاطباء). رجوع به وثیر شود. || ج ِ وثیره . رجوع به وثیره شود. || (اِمص ) پاسپردگی . || (اِ) بستر نرم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || هرچیز نرم . (ناظم الاطباء).
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن المأمون النحوی اللغوی القاضی . یاقوت گوید: او دارای خطی ملیح و عقلی صحیح بود. مولد وی ذی القعده ٔ سال 509 هَ . ق . ووفات به شعبان 586 است . و من از پسر او ابومحمد عبداﷲبن ا
بسترلغتنامه دهخدابستر. [ ب ِ / ب َ ت َ ] (اِ) پهلوی ،ویسترک . «تاوادیا 166:2»همریشه ٔ گستر. «اسفا 1:2 ص <span class="hl" di
وثیرةلغتنامه دهخداوثیرة. [ وَ رَ ] (ع ص ) مؤنث وثیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به وثیر شود. || زن پرگوشت یا فربه بایسته ٔ همخوابگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زن فربه پرگوشت سرخ و شایسته ٔ همخوابگی . (ناظم الاطباء). ج ، وثائر. وِثار. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).<br
وثیرهواژهنامه آزاد[ وَ رَ ] (ع ص ) مؤنث وثیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به وثیر شود. || زن پرگوشت یا فربه بایسته ٔ همخوابگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زن فربه پرگوشت سرخ و شایسته ٔ همخوابگی . (ناظم الاطباء). ج ، وثائر. وِثار. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
توثیرلغتنامه دهخداتوثیر. [ ت َ ] (ع مص ) نرم کردن بستر و آنچه بدان ماند. (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). نرم کردن . (دهار). پایمال ونرم کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).