پوزیدانلغتنامه دهخداپوزیدان . (مص ) عذر آوردن و اعتذار. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 269). و کلمه ظاهراً مصحّف پوزیدن باشد. رجوع به پوزیدن شود.
وجذانلغتنامه دهخداوجذان . [ وِ ] (ع اِ) ج ِ وَجذ، به معنی مغاکی در کوه که آب در آن گرد آید و حوض . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به وجذ شود.
وجدانیاتلغتنامه دهخداوجدانیات . [ وِ نی یا ] (ع اِ) ج ِ وجدانیة. اموری که به وسیله ٔ حواس خمسه ٔ باطنه ادراک میشوند. (از تعریفات ). وجدانیات اموری است که ما آنها را یا به وسیله ٔ نفوس خود ادراک می کنیم چون علم مابوجود خودمان یا علم ما به حالات باطنی خود چون علم به خوف و شهوت و غضبی که در باطن ما
مواجیدلغتنامه دهخدامواجید.[ م َ ] (ع اِ) حالتها و رقصها که به استماع نغمه صوفیان را می باشد و این جمع وجد است خلاف القیاس . (غیاث )(آنندراج ). کیفیات وجدانی . حالات و مقاماتی چند که به طریق کشف وجدان بر اولیا و عرفا و سالکان راه ظاهرشود. (فرهنگ مصطلحات عرفا تألیف سیدجعفر سجادی ).
نادرستیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ستی، تقلب، بدجنسی، پستی، ناراستی، بیوجدانی، فساد، تباهی، ناحق فساد اخلاقی، رذالت، رذیلت، پستفطرتی، فرومایگی، دنائت، خباثت، فرومایگی، دنائت، شرارت ناکسی، نانجیبی، بدنامی دروغگویی خلاف قانون بودن، شرارت، فسق، بیعفتی آشنابازی، پارتیبازی پولشویی [نادرستی دو تداعی دارد: انسان نادرست
خداشناسیلغتنامه دهخداخداشناسی . [ خ ُ ش ِ ] (حامص مرکب ) شناخت خدا.معرفةاﷲ. (یادداشت بخط مؤلف ). کنایه از تدین و دینداری . دانش خداشناسی : دانش خداشناسی در معنی حقیقی خود، شامل قسمتی از فلسفه است که از طرفی با توصیف جهان سر و کار دارد. البته نه من حیث هوهو، بلکه از جهت ربط آن بروحی برتر و عقلی ا
حرقةلغتنامه دهخداحرقة. [ ح َ / ح ُ ق َ ] (ع اِمص ) حُرقت . سوز. سوزش . گرمی . سوختن . ج ، حُرَق : هم شناسید و ندادش صدقه ای در دلش آمد ز حرقان حرقه ای . مولوی .تهانوی گوید: چیزی که آدمی در هنگام در
وجدانیاتلغتنامه دهخداوجدانیات . [ وِ نی یا ] (ع اِ) ج ِ وجدانیة. اموری که به وسیله ٔ حواس خمسه ٔ باطنه ادراک میشوند. (از تعریفات ). وجدانیات اموری است که ما آنها را یا به وسیله ٔ نفوس خود ادراک می کنیم چون علم مابوجود خودمان یا علم ما به حالات باطنی خود چون علم به خوف و شهوت و غضبی که در باطن ما