وجینلغتنامه دهخداوجین . [ وَ / وِ ] (اِ) وجین کردن . پاک کردن کشت از علف هرزه و خودرو. (ناظم الاطباء). کندن علف های هرز از زمین زراعتی . واچین کردن . فرخوکردن کشت . گزین کردن کشت . (یادداشت مرحوم دهخدا).
وجینلغتنامه دهخداوجین . [ وَ ] (ع اِ) کرانه ٔ وادی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || کرانه ٔ زمین درشت هموار اندک بلند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
گوزنلغتنامه دهخداگوزن . [ گ َ وَ ] (اِ) گاو کوهی . (لغت فرس ص 378). گاو کوهی ماده . (صحاح الفرس ). نوعی از گاو کوهی باشد، و شاخهای او به شاخهای درخت خشک شده ماند. گویند آب گوشه های چشم او تریاق زهرهاست . (برهان ). گاوکوهی را گویند که شاخهای بلند دارد و از گوش
پوزنلغتنامه دهخداپوزن . [ پ ُ زَ ] (اِخ ) نام بخشی از آروش ولایت پری وا. کنار رود رن بفرانسه . دارای راه آهن و 2750 تن سکنه .
پوزنلغتنامه دهخداپوزن . [ پ ُ زِ ] (اِخ ) پوسنان ، بفرانسه پوزنانی . نام شهری مستحکم ، مرکز ایالتی بهمین نام در پروس کنار نهر وارته ، واقع در 255 هزارگزی شرقی برلن و دارای 68315 تن سکنه و مدرسه ٔ صنعتی ، مدرسه ٔ متوسطه ، مدرس
وجینکُنweederواژههای مصوب فرهنگستانچنگۀ مجهز به دندانههای فنری برای ریشهکنی علفهای هرز روییده در بین ردیفهای کشت
دوجینلغتنامه دهخدادوجین . (از فرانسوی ، اِ) مأخوذ از کلمه ٔ فرانسوی دوزن . دوازده تا از چیزی : یک دوجین کبریت . یک دوجین دستمال . (یادداشت مؤلف ). دوازده عدد از یک شی ٔ. بسته ٔ دوازده تایی . (فرهنگ فارسی معین ). || عددی کثیر: یک دوجین بچه . (یادداشت مؤلف ).
خوجینلغتنامه دهخداخوجین . (اِخ ) دهی است جزء دهستان اندبیل بخش مرکزی شهرستان هروآباد دارای 1829 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و سردرختی است . شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایع دستی جاجیم و گلیم بافی می باشد. راه مالرو و یک باب دبستان دار
جوجینلغتنامه دهخداجوجین . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کنار رودخانه ٔ مزدقان بخش حومه ٔ شهرستان ساوه دارای هوایی معتدل . 164 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات ، حبوبات ، بنشن ، پنبه ، انار، انجیر و شغل اهالی زراعت و گله داری است . مزرعه ٔ گوهرآباد
زوجینلغتنامه دهخدازوجین . [ زَ ج َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ زوج . زوج و زوجة. زن و شوهر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (از فرهنگ فارسی معین ).
سورآوجینلغتنامه دهخداسورآوجین . (اِخ ) دهی است جزء دهستان افشاریه بخش آوج شهرستان قزوین . دارای 220 تن . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، باغات و شغل اهالی آنجا زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).