وحوشلغتنامه دهخداوحوش . [ وُ] (ع اِ) ج ِ وحش ، و وحش ج ِ وحشی است . (السامی فی الاسامی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جانوران صحرایی . (غیاث اللغات ) : بسان چاه زمزم است چشم من که کعبه ٔ وحوش شد سرای او. منوچهری
قانون کوری ـ وایسCurie-Weiss lawواژههای مصوب فرهنگستان[ژئوفیزیک] قانونی که بیان میکند در دماهای بالاتر از دمای کوری، پذیرفتاری مغناطیسی مادة پارامغناطیسی با دمای مطلقِ بین دمای ماده و دمای کوری تناسب معکوس دارد [فیزیک] قانونی که میگوید پذیرفتاری مغناطیسی مواد پارامغناطیسی با اختلاف دمای جسم و دمای کوری نسبت عکس دارد
وُحُوشُفرهنگ واژگان قرآنحیوانات وحشی (کلمه وحوش جمع وحش است ، و اين کلمه به معناي حيواني است که هرگز با انسانها انس نميگيرد ، مانند درندگان و امثال آن )
باغ وحوشلغتنامه دهخداباغ وحوش . [ وُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اشترجان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان که در 9 هزارگزی جنوب باختر فلاورجان بر کنار راه شهر کرد باصفهان درجلگه واقع است . ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 1372 تن سک
باغ وحوشلغتنامه دهخداباغ وحوش . [ وُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اشترجان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان که در 9 هزارگزی جنوب باختر فلاورجان بر کنار راه شهر کرد باصفهان درجلگه واقع است . ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 1372 تن سک
قاع موحوشلغتنامه دهخداقاع موحوش . [ ع ِ م َ ] (اِخ )موضعی است در یمامه . یحیی بن طالب گوید : بعدنا و بیت اﷲ عن ارض قرقری و عن قاع موحوش و زدنا علی البعد.و نیز در این شعر که درباره ٔ سرزمین قرقری شاعری دیگر سروده قاع موحوش را اراده کرده است :</sp
بوالوحوشلغتنامه دهخدابوالوحوش . [ بُل ْ وُ ] (اِ مرکب ) ابوالوحوش : یک خرش گفتی که هان ای بوالوحوش طبع شاهان داری و میران خموش .مولوی .