ورالغتنامه دهخداورا. [ وَ ] (از ع ، حرف اضافه ، ق ) وراء. پس . عقب . بعد. (ناظم الاطباء).در پس . در عقب . پشت . خلف . جز. بجز. غیر. بغیر. مگر.سوا. (ناظم الاطباء). رجوع به وراء شود : ورای هر چه در گیتی اساسی است برون از هر چه در فکرت قیاسی است . <p class="a
ورالغتنامه دهخداورا. [ وَ / وِ / وُ ] (ضمیر + حرف اضافه ) مخفف او را. (برهان ) (ناظم الاطباء). «ورا بین که با ماچه ها میکند.» یعنی او را بین . (برهان ) : میغ ماننده ٔ پنبه ست و ورا باد نداف هس
پورالغتنامه دهخداپورا. (اِخ ) پایتخت گدروزی که اسکندر آن را فتح کرد. این شهر را با فهرج کنونی تطبیق میکنند. (ایران باستان پیرنیا ج 3 ص 1859).
ژورالغتنامه دهخداژورا. (اِخ ) نام یکی از ایالات فرانسه ، دارای سه ولایت و 32 بخش و 585 دهستان و 220800 تن سکنه .
ژورالغتنامه دهخداژورا. [ ژُ ] (اِخ ) اتین . نام نقاش فرانسوی . مولد وِرْمانتون بسال 1699 و وفات بسال 1789 م .
ورایالغتنامه دهخداورایا. [ وَ ] (ع اِ) آفریدگان و خلق اﷲ. (آنندراج ). مخلوقات و آنچه خدای تعالی آفریده است . (ناظم الاطباء).
ورافتادهلغتنامه دهخداورافتاده . [ وَ اُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) منسوخ . که باب نیست . از باب افتاده . از مد افتاده .
ورادلغتنامه دهخداوراد. [ وَرْ را ] (ع ص )آینده بر آب و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و آن برای مبالغه است . ج ِ، ورادون . (از اقرب الموارد). || باغبان . (ناظم الاطباء).
ورایالغتنامه دهخداورایا. [ وَ ] (ع اِ) آفریدگان و خلق اﷲ. (آنندراج ). مخلوقات و آنچه خدای تعالی آفریده است . (ناظم الاطباء).
ورافتادهلغتنامه دهخداورافتاده . [ وَ اُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) منسوخ . که باب نیست . از باب افتاده . از مد افتاده .
ورادلغتنامه دهخداوراد. [ وَرْ را ] (ع ص )آینده بر آب و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و آن برای مبالغه است . ج ِ، ورادون . (از اقرب الموارد). || باغبان . (ناظم الاطباء).
ورادلغتنامه دهخداوراد. [ وِ ] (ع اِ) اوراد. وُرد. ج ِ وَرد، به معنی اسب گلگون . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || به معنی گل هردرخت و غالب گل سرخ . (آنندراج ). رجوع به ورد شود.
دل شورالغتنامه دهخدادل شورا. [ دِ ] (اِ مرکب ) در لهجه ٔ اهل خراسان ، تهوع . (یادداشت مرحوم دهخدا). || شوریدن دل . دلشوره . رجوع به دلشوره شود.
دورالغتنامه دهخدادورا. (صوت ) (دور+ الف ) ای بس دور! هیهات .(یادداشت مؤلف ). حاشا. (دهار). رجوع به دور شود.
پورالغتنامه دهخداپورا. (اِخ ) پایتخت گدروزی که اسکندر آن را فتح کرد. این شهر را با فهرج کنونی تطبیق میکنند. (ایران باستان پیرنیا ج 3 ص 1859).
پورپورالغتنامه دهخداپورپورا. [ پ ُ پ ُ ] (اِخ ) (نیکلا) ترانه ساز و آهنگ ساز موسیقی مذهبی . مولد ناپل (1686 - 1766 م .).
پوروشاپورالغتنامه دهخداپوروشاپورا. (اِخ ) نام شهری در دره ٔ رود سند بعهد اشکانیان که شاید همان پیشاورفعلی باشد. (احوال و اشعار رودکی نفیسی ج 1 ص 168).