وراثتلغتنامه دهخداوراثت . [ وِ ث َ ] (از ع ، اِمص ) میراث گرفتن . وراثة. ارث بردن . مرده ریگ یافتن . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ) ارث بردگی . (ناظم الاطباء). ارث بری . (فرهنگ فارسی معین ). || انتقال حقوق مکتسبه وصفات مشخص شده در خون یک فرد به اعقاب . (فرهنگ فارسی معین ) :</
حصر وراثتلغتنامه دهخداحصر وراثت . [ ح َ رِ وِ ث َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح حقوق ) انجام دادن تشریفات قانونی و رسمی برای برسمیت شناختن و محدود و مشخص کردن وارثان شخص درگذشته .
وراثتپذیریheritabilityواژههای مصوب فرهنگستاننسبت وردایی ژنشناختی به وردایی رٌخنمودی برای هر صفت متـ . وراثتپذیری عمومی broad heritability, broad-sense heritability
حصر وراثتلغتنامه دهخداحصر وراثت . [ ح َ رِ وِ ث َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح حقوق ) انجام دادن تشریفات قانونی و رسمی برای برسمیت شناختن و محدود و مشخص کردن وارثان شخص درگذشته .
حصر وراثتلغتنامه دهخداحصر وراثت . [ ح َ رِ وِ ث َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح حقوق ) انجام دادن تشریفات قانونی و رسمی برای برسمیت شناختن و محدود و مشخص کردن وارثان شخص درگذشته .
نظریۀ فامتنی وراثتchromosome theory of heredityواژههای مصوب فرهنگستاننظریهای که براساس آن فامتنها حامل اطلاعات وراثتی هستند