۱. انجام دادن، کردن، داشتن، و مانند ان (در ترکیب با کلمۀ دیگر): کینه ورزیدن، عشق ورزیدن.
۲. [قدیمی] انجام دادن؛ بهکار بستن.
۳. [قدیمی] کسب کردن؛ بهدست آوردن.
۴. [قدیمی] پرداختن و مشغول شدن به کاری.
۵. [قدیمی] بهکار گرفتن؛ بهکار بستن: ◻︎ سخنهای من چون شنودی بورز / مگر بازدانی زناارز ارز (فردوسی: ۶/۲۳۰).
۶. [قدیمی] کشت و زرع کردن.
۷. [قدیمی] کوشش کردن؛ سعی کردن.