وروارهلغتنامه دهخداورواره . [ وَرْ وا رَ / رِ ] (اِ) بر وزن انگاره ، بالاخانه و حجره را گویند که بر بالای حجره ٔ دیگر سازند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || کرسی وتخت پادشاه و نشیمن و اورنگ پادشاهی . (ناظم الاطباء). || غرفه و چارطاق . (آنندراج ) (برهان )
وروازهلغتنامه دهخداوروازه . [ وَرْ زَ /زِ ] (اِ) ورواره . غرفه . (صحاح الفرس ) : بر سر هرکوی جوانمردوارنقب برون آرم و وروازه ... سوزنی .ظاهراً صورت دیگری از ورواره است . رجوع به ورواره شود.
وروارلغتنامه دهخداوروار. [ وَرْ ] (اِ) کرسی و تخت پادشاه و نشیمن و اورنگ پادشاهی . || بالاخانه و غرفه و حجره ای که بر بالای حجره ای دیگر سازند. (ناظم الاطباء). رجوع به ورواره شود.
ورنجهلغتنامه دهخداورنجه . [ وَ رَ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) نام مردی بوده آلانی از مبارزان لشکر روس ، و آلان شهری است در ترکستان . (انجمن آرا) (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || رشیدی نویسد: ورنجه حجره بالای حجره و همچنین ورواره که برباره نیز گویند. (حاشیه ٔ برها
کرسیلغتنامه دهخداکرسی . [ ک ُ ] (ع اِ) تخت کوچک . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (آنندراج )(یادداشت مؤلف ). || تخت . عرش . سریر. اورنگ . (ناظم الاطباء). گاه . (مهذب الاسماء) : همان روز گفتی که نرسی نبودورا تاج و دیهیم و کرسی نبود. فردوسی .