ورورهلغتنامه دهخداوروره . [ وَرْ وَ رَ / رِ ] (اِ) حجره ای که بالای حجره سازند و آن را برباره نیز گویند. (انجمن آرای ناصری ). || سنجاب . (ناظم الاطباء).
ورورهلغتنامه دهخداوروره . [ وِرْ وِ رَ / رِ ] (اِ صوت ) ورور. (فرهنگ فارسی معین ) : با بی قرار دهرمجوی ای پسر قرارعمرت مده به باد به افسون وروره . ناصرخسرو.رجوع به وِروِر شود.-
ورورةلغتنامه دهخداورورة. [ وَرْ وَ رَ ] (ع مص ) تیز نگریستن . || شتابی کردن درکلام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
چورچوریلغتنامه دهخداچورچوری . (اِخ ) دهی است از دهستان قوشخانه بخش باجگیران شهرستان قوچان . 181 تن سکنه دارد. محصول عمده اش غلات و بنشن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
وروریلغتنامه دهخداوروری . [ وَرْ وَ ری ی ] (ع ص ) مرد سست بینایی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) ضعیف البصر. (اقرب الموارد).
پورپورالغتنامه دهخداپورپورا. [ پ ُ پ ُ ] (اِخ ) (نیکلا) ترانه ساز و آهنگ ساز موسیقی مذهبی . مولد ناپل (1686 - 1766 م .).
ورورةلغتنامه دهخداورورة. [ وَرْ وَ رَ ] (ع مص ) تیز نگریستن . || شتابی کردن درکلام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
امام زاده خورورهلغتنامه دهخداامام زاده خوروره . [ اِ دَ / دِ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شراء بخش رزن شهرستان همدان ، واقع در 48 هزارگزی جنوب قصبه ٔ رزن و 5 هزارگزی جنوب راه عمومی فامنین به نوبران . در
بورورهلغتنامه دهخدابوروره . [ رَ ] (اِخ ) نام جزیره ای است در جانب شمالی که شنقار را از آنجا آورند. و شنقار پرنده ای است سفید و شکاری ازجنس سیاه چشم ، و گویند مردم آن جزیره همه زال و سفیدموی میباشند. (آنندراج ) (برهان ) (از ناظم الاطباء).