وزارتلغتنامه دهخداوزارت . [ وِ رَ ] (از ع اِمص ) وزارة. وزیر بودن . وزیری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شغل وزیر. (ناظم الاطباء). شغل و مقام وزیر. (فرهنگ فارسی معین ) : شغل وزارت ری و جبال و آن نواحی مهمتر شغلهاست . (تاریخ بیهقی ). باری چند امیر محمود گفته
وزارتفرهنگ فارسی عمید۱. ادارۀ بسیاربزرگی شامل چند سازمان که مسئول ادارۀ یکی از امور کشور است.۲. مقام وزیری؛ رتبه و مقام وزیر؛ وزیر.⟨ وزارت خارجه: وزارت امور خارجه؛ وزارتخانهای که به مسائل مربوط به روابط دولت با کشورهای دیگر رسیدگی میکند.
وزارتخانهلغتنامه دهخداوزارتخانه . [ وِ رَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) محلی که وزیر با اعضای خود در آن به کار پردازد : گفتم اخبار وزارتخانه چیست اطلاعات خود و بیگانه چیست . بهار (از فرهنگ فارسی معین ).رجوع به
وزارتخانهفرهنگ فارسی عمیدادارۀ عالی مرکزی که در پایتخت کشور تشکیل میشود و در رٲس آن شخصی به نام وزیر قرار دارد.
وزارتخانهلغتنامه دهخداوزارتخانه . [ وِ رَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) محلی که وزیر با اعضای خود در آن به کار پردازد : گفتم اخبار وزارتخانه چیست اطلاعات خود و بیگانه چیست . بهار (از فرهنگ فارسی معین ).رجوع به
وزارتخانهفرهنگ فارسی عمیدادارۀ عالی مرکزی که در پایتخت کشور تشکیل میشود و در رٲس آن شخصی به نام وزیر قرار دارد.