لغتنامه دهخدا
دور انداختن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) دور افکندن . بدور انداختن . برزمین انداختن . انداختن چیزی بی ارزش را چنانکه پوست میوه یا پس مانده ٔ غذا را. کنار انداختن . به کناری پرت کردن . (از یادداشت مؤلف ). تغییر. کضل . (منتهی الارب ) : بخورد و بینداخت دو