وقایعلغتنامه دهخداوقایع. [ وَ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ وقیعة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).- وقایع العرب ؛ ایام حروب و اخبار ایشان . (از منتهی الارب ). روزهای جنگ تازیان و داستانهای تازیان . (ناظم الاطباء). اخبار کارزارها. (غیاث اللغات ) (آنندراج
وقاعلغتنامه دهخداوقاع . [ وِ ] (ع مص ) مواقعه . درافتادن . (دهار). || جماع کردن . آرمیدن با زن . نزدیکی کردن . مخالطت نمودن با زن . مقاربت کردن . مجامعت نمودن با زن . (منتهی الارب ). || (اِمص ) مجامعت . جماع . مقاربت . آمیزش . آمیغ. آمیغه . (یادداشت مرحوم دهخدا). || (اِ) ج ِ وقیعه . (منتهی ال
وقاحلغتنامه دهخداوقاح . [ وَ ] (ع ص ) (رجل ...) مرد بی شرم . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || امراءة وقاح الوجه ؛ زن بی شرم . (منتهی الارب ). زن بی رو. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || مرد جری بر ارتکاب بزه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم
وقاعلغتنامه دهخداوقاع . [ وَ ] (ع اِ) داغ که بر دو کرانه ٔ ران ستور باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
وقاعلغتنامه دهخداوقاع . [ وَق ْ قا ] (ع ص ) وقاعة. غیبت کننده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): رجل وقاع ؛ مرد غیبت کننده مردم را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
وقایعنگارلغتنامه دهخداوقایعنگار. [ وَ ی ِ ن ِ ] (نف مرکب ) وقایعنگارنده . اخبارنویس . (آنندراج ). کسی که حوادث و اتفاقات عهد پادشاهی را یادداشت و ضبط کند. خبرنگار. (ناظم الاطباء). واقعه نگار. وقایعنویس .
وقایعنگاریلغتنامه دهخداوقایعنگاری . [ وَ ی ِ ن ِ ] (حامص مرکب ) شغل و عمل وقایعنگار.شغل و کار وقایعنگار. (ناظم الاطباء). وقایعنویسی .
وقایعنویسلغتنامه دهخداوقایعنویس . [ وَ ی ِ ن ِ ] (نف مرکب ) وقایعنویسنده . خبرنگار. اخبارنویس . (آنندراج ). وقایعنگار. کسی که وقایع و سرگذشت سلطنت را می نویسد و ضبط میکند. (ناظم الاطباء). || در زمان صفویه از مصادر و ارباب مناصب مهم به شمار میرفت و در غیبت وزیر اعظم امور مربوطبه او را انجام میداد.
وقایعنویسیلغتنامه دهخداوقایعنویسی . [ وَ ی ِ ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل وقایعنویس .وقایعنگاری . || منصبی مهم به روزگار صفویه . رجوع به تذکرةالملوک و سازمان حکومت صفویه شود.
وقایعنگاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ایعنگاری تاریخ، تاریخچه، تواریخ، وقایعنامه، سالنامه، دفتر خاطرات، زندگینامه تاریخ بیهقی سابقه، پیشینه تقویم، ماهشمار، روزشمار
نمایش تاریخیhistory play1, historical play, historical dramaواژههای مصوب فرهنگستاننمایشی که موضوع آن وقایع گذشته است متـ . نمایش وقایع تاریخی chronicle play
وقایعنگارلغتنامه دهخداوقایعنگار. [ وَ ی ِ ن ِ ] (نف مرکب ) وقایعنگارنده . اخبارنویس . (آنندراج ). کسی که حوادث و اتفاقات عهد پادشاهی را یادداشت و ضبط کند. خبرنگار. (ناظم الاطباء). واقعه نگار. وقایعنویس .
وقایعنگاریلغتنامه دهخداوقایعنگاری . [ وَ ی ِ ن ِ ] (حامص مرکب ) شغل و عمل وقایعنگار.شغل و کار وقایعنگار. (ناظم الاطباء). وقایعنویسی .
وقایعنویسلغتنامه دهخداوقایعنویس . [ وَ ی ِ ن ِ ] (نف مرکب ) وقایعنویسنده . خبرنگار. اخبارنویس . (آنندراج ). وقایعنگار. کسی که وقایع و سرگذشت سلطنت را می نویسد و ضبط میکند. (ناظم الاطباء). || در زمان صفویه از مصادر و ارباب مناصب مهم به شمار میرفت و در غیبت وزیر اعظم امور مربوطبه او را انجام میداد.
وقایعنویسیلغتنامه دهخداوقایعنویسی . [ وَ ی ِ ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل وقایعنویس .وقایعنگاری . || منصبی مهم به روزگار صفویه . رجوع به تذکرةالملوک و سازمان حکومت صفویه شود.