ولوگردلغتنامه دهخداولوگرد. [ وَ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چیمه رود بخش نطنز شهرستان کاشان . سکنه ٔ آن 520 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
ولوگردواژهنامه آزادنام این روستا از ترکیب( ول )بمعنی گل و شکوفه و (گرد) که در زبان تاتی به معنی شهر و روستا و آبادی است تشکیل شده
ولگردلغتنامه دهخداولگرد. [ وِ گ َ ] (نف مرکب ) ول گردنده . رها. سرخود. بیکاره . هرزه گرد. آواره . بی جا و مکان : زن ولگرد. سگ ولگرد. رجوع به ول شود.
ولگرددیکشنری فارسی به انگلیسیbum, gadder, hobo, idle, loafer, loiterer, vagabond, vagrant, rambler, roamer, stray, stroller, tramp
بروجردلغتنامه دهخدابروجرد. [ ب ُ ج ِ ] (اِخ ) وروجرد. وروگرد. ولوگرد. بروگرد . شهرکیست خرم [ از جبال ] و بانعمت ، و از وی زعفران و میوه ٔ نیک خیزد. (حدود العالم ، ذیل بروگرد). شهری است بین همدان و کرج ، اول قریه ای بود بعد بزرگ شد. (از مراصدالاطلاع ). لقب این شهر دارالسرور بوده است . (یادداشت د