وماءلغتنامه دهخداوماء. [ وَم ْءْ ] (ع مص ) اشاره کردن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اشاره کردن به ابرو یا دست و جزآن ، و این لغتی است در ایماء. (از اقرب الموارد).
پومالغتنامه دهخداپوما. (اِ) (فرانسوی ، اِ) یکی از حیوانات پستاندار گوشتخوار درنده ٔ آمریکا. نام عامیانه ٔ آن کوگوار است .
يزدادُ اتّساعاً يوماً بَعدَ يومٍدیکشنری عربی به فارسیگنجايش آن روز به روز بيشتر مي شود , روز به روز بر ظرفيت آن افزوده مي شود
زبالةلغتنامه دهخدازبالة. [ زُ ل َ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). از ضواحی مدینه است و این سخن رجاجی است . و ابن خردادبه گوید: مسافت میان بغداد و مدینه را زباله نام داده اند نسبت به زباله بن حباب بن مکرب بن عملیق . و ابن کلبی گوید: نسبت به زباله دختر مسعود از عمالقه است و اهل لغت گویند ما
ذواللسانینلغتنامه دهخداذواللسانین . [ ذُل ْ ل ِ ن َ ] (اِخ ) ادیب نطنزی ابوعبداﷲ حسین بن ابراهیم (یا) محمد نطنزی ملقب بذواللسانین . او راست : کتاب دستور اللغة و خلاص . لغت مترجم عربی بفارسی و این قصیده در توصیف اصفهان از او در ترجمه ٔ محاسن اصفهان نقل شده است :حوت اصفهان خصالاً عجابابها کل
کوماءلغتنامه دهخداکوماء. [ ک َ ] (ع ص ) ناقه ٔ بزرگ کوهان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ماده شتر بزرگ کوهان . ج ، کوم . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
موماءلغتنامه دهخداموماء. [ م َ ] (ع اِ) موماة. بیابان . ج ،موامی . (منتهی الارب ، ماده ٔ «م وو») (ناظم الاطباء).
مسلوماءلغتنامه دهخدامسلوماء. [م َ ] (ع ص ) زمین سَلم ناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): أرض مسلوماء؛ زمینی که درخت سَلَم (عَضاه ) در آن بسیار روئیده است . (از اقرب الموارد).