وکالت

vekālat

معنی

۱. (حقوق) تفویض و واگذاری کاری به کسی و اعتماد کردن به او.
۲. شغل وکیل؛ وکیلی.

مترادف

جانشینی، قیمومت، کفالت، ماموریت، نمایندگی، نیابت، وصایت، ولایت

برابر پارسی

جانشینی، نمایندگ

جست‌وجوی دقیق

وکالت

لغت‌نامه دهخدا

وکالت . [ وَ / وِ ل َ ] (ع اِمص ) وکالة. || نیابت . خلافت . جانشینی .- وکالت دیوان (اعلی ) ؛ مقامی عالی در عهد صفویه که مرادف نیابت سلطنت بود. (فرهنگ فارسی معین از زندگی شاه عباس کبیر ج 1

وکالت

فرهنگ فارسی عمید

۱. (حقوق) تفویض و واگذاری کاری به کسی و اعتماد کردن به او.۲. شغل وکیل؛ وکیلی.

وکالت

فرهنگ فارسی معین

(وَ لَ) [ ع . وکالة ] (اِمص .) وکیلی ، وکیل کردن .

جست‌وجوی هم‌آوا

وکالت نامه

وکالت نامه . [ وَ / وِ ل َ م َ/ م ِ ] (اِ مرکب ) نوشته و نامه ای متضمن واگذاری کاری یا خواستن انجام امری از جانب کسی (که اصطلاحاً موکل نامیده می شود) به دیگری (که اصطلاحاً به وکیل موسوم است ) با شرایط معین و

وکالت نامه

فرهنگ فارسی عمید

نوشته‌ای که به موجب آن کسی را از طرف خود وکیل می‌کنند و کاری را به او می‌گذراند.

پروانه وکالت

دیکشنری فارسی به عربی

إِجازَة المحاماة

جواز وکالت

دیکشنری فارسی به عربی

إِجازَة المحاماة

وکالت دادن

دیکشنری فارسی به عربی

شجع , مندوب

جست‌وجوی مشابه

وکالتاً

لغت‌نامه دهخدا

وکالتاً. [وَ / وِ ل َ تَن ْ ] (ع ق ) به وکالت . مقابل اصالتاً.

وکالت نامه

لغت‌نامه دهخدا

وکالت نامه

فرهنگ فارسی عمید

نوشته‌ای که به موجب آن کسی را از طرف خود وکیل می‌کنند و کاری را به او می‌گذراند.

بازامضای وکالتی

proxy resignature

واژه‌های مصوب فرهنگستان

امضایی که در آن وکیلی نسبتاً معتمد، امضای یک نهاد بر روی یک پیام مشخص را به امضای نهادی دیگر بر روی همان پیام تبدیل می‌کند؛ این وکیل قادر به تولید امضا بر روی پیام‌های دلخواه از سوی هیچ‌‌یک از این دو نهاد نیست