ویوگلغتنامه دهخداویوگ . [ وَ یو ] (اِ) عروس . بیوگ . بیو. ویو. (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : که جاوید این سرا آراسته بادپر از شادی و ناز و خواسته باددر او خرم ویوگان و خسوران عروسان دختران داماد پوران .(ویس و رامین ).
پهلوگاه ویژۀ اتوبوسbus bayواژههای مصوب فرهنگستانانشعاب یا قسمت عریضشدهای از راه که به اتوبوسها امکان میدهد، بدون اینکه مزاحم جریان شدآمد شوند، برای سوار شدن یا پیاده کردن مسافر توقف کنند متـ . پهلوگاه
عَوّاBootes, Boo, Herdsmanواژههای مصوب فرهنگستانصورتی فلکی در آسمان شمالی (northern sky) که به شکل یک مرد گاوچران تصور میشود
ووژ زدنلغتنامه دهخداووژ زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) ووژ زدن مگس ؛ بسیار بودن مگس در جایی . (فرهنگ فارسی معین ). وور زدن . وول زدن .