ترجمه مقاله

پابرهنه

pābere(a)hne

۱. کسی که کفش و جوراب در پا ندارد: ◻︎ شه چو عجز آن حکیمان را بدید / پابرهنه جانب مسجد دوید (مولوی: ۳۷).
۲. (اسم، صفت) [مجاز] بی‌چیز؛ تهیدست.

۱. برهنهپا، بیکفش، پاپتی
۲. بیچیز، بینوا، تهیدست، ندار، یکلاقبا
۳. بیسروپا، پست

ترجمه مقاله