پاداشلغتنامه دهخداپاداش . (اِ) (از پهلوی پات دَهِشن ، مطلق جزا و مکافات . مرکب از دو جزء پات ، از اصل پئیتی + دَهِشن ) پاداشن . پاداشت . مطلق مکافات و جزا اعم از خیر و شر. مکافات است مطلقاًخواه جزا و مکافات نیکی باشد و خواه بدی . (برهان ). داشن . دین . مکافات . جزا. عوض . سزا. معارضه . (تاج ال
پاداشفرهنگ فارسی عمید۱. مزد.۲. سزای عمل، خواه نیک خواه بد؛ سزا؛ جزا: ◻︎ درستش شد که هرچ او کرد بد کرد / پدر پاداش او بر جای خود کرد (نظامی۲: ۱۲۶).
پاداشدیکشنری فارسی به انگلیسیbonus, commendation, consideration, dividend, gratuity, justice, quittance, recompense, remuneration, requital, return, reward, wage
آداشلغتنامه دهخداآداش . (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) آتاش . سمی ّ. همنام : گر کار بنامستی از آداشی عمّرفرزند تو با عمّر بودستی هموار.ناصرخسرو.رجوع به آتاش شود.
ادهاشلغتنامه دهخداادهاش .[ اِ ] (ع مص ) در حیرت افکندن . به حیرت افکندن . اِبطار. حیران کردن . مدهوش کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
پاداشتلغتنامه دهخداپاداشت . (اِ) جزا و سزا نیکی یا بدی را : و پاداشت را از اینجا جزاگویند. (تفسیر ابوالفتوح رازی ). و جزا پاداشت باشد اِمّا بخیر و اِمّا بشر. (تفسیر ابوالفتوح رازی ). || جزای نیکی . (اوبهی ). ثواب . مثوبة. مقابل بادافراه : <br
پاداشنلغتنامه دهخداپاداشن . [ ش َ ] (اِ) پاداش . پاداشت : دهد ولی ّ ترا کردگار پاداشن دهد عدوی ترا روزگار بادافراه . فرخی .شتابکارتر از باد وقت پاداشن درنگ پیشه تر از کوه وقت بادافراه . فرخی .خلق را
پاداشنفرهنگ فارسی عمید۱. مزد: ◻︎ شتاب گیرد و گرمی به وقت پاداشن / صبور گردد و آهسته وقت بادافراه (فرخی: ۳۵۶).۲. سزای عمل؛ سزا؛ جزا.
پاداش دهندهلغتنامه دهخداپاداش دهنده . [ دَ هََ دَ / دِ ] (نف مرکب ) دَیّان . (مهذب الاسماء). آنکه پاداش دهد. جزادهنده . مکافات کننده .
پاداش نیکلغتنامه دهخداپاداش نیک . [ ش ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ثواب . اَجر. مَثوبَة. شُکم . شیان . اُجرت . مزد و عوض و مکافات در جای نیکی . جزای خیر: اِثابة؛ پاداش نیک دادن .
پاداش نیکولغتنامه دهخداپاداش نیکو. [ ش ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پاداش نیک . ثواب : به پاداش نیکو فزایش کنیم بر این پیشدستی ستایش کنیم . فردوسی .و رجوع به پاداش شود.
پاداش دهلغتنامه دهخداپاداش ده . [ دِ ه ْ ] (نف مرکب ) پاداش دهنده : نیکی و سخاوت کن و مشمر که چو ایزدپاداش ده و مفضل و نیکوشمری نیست .سنائی .
پاداشتلغتنامه دهخداپاداشت . (اِ) جزا و سزا نیکی یا بدی را : و پاداشت را از اینجا جزاگویند. (تفسیر ابوالفتوح رازی ). و جزا پاداشت باشد اِمّا بخیر و اِمّا بشر. (تفسیر ابوالفتوح رازی ). || جزای نیکی . (اوبهی ). ثواب . مثوبة. مقابل بادافراه : <br