پادیرلغتنامه دهخداپادیر. (اِ مرکب ) چوبی بود که پیش دیوار شکسته یا زیر آن نهند مانند ستون تا دیوار نیفتد. (حواشی فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). شمع. دیرک : نه پادیر باید ترا نه ستون نه دیوار خشت و نه آهن درا. رودکی .دیوارکهن گشته نه ب
پادیرفرهنگ فارسی عمیدستونی که به بغل دیوار شکسته محکم کنند که دیوار خراب نشود؛ دیرک: ◻︎ نه پادیر باید تو را نه ستون / نه دیوار خشت و نه زآهن درا (رودکی: صحاحالفرس: پادیر).
سردرِ بارگُنجcontainer door header, header bar, container headerواژههای مصوب فرهنگستانقاب بالایی چارچوب درِ بارگُنج
چندراهۀ لولهای دودexhaust headerواژههای مصوب فرهنگستانچندراهۀ دودی که لولههای خروجی از دریچههای دود سیلندرها یکبهیک به آن وصل میشوند و لولۀ اگزوز به آن متصل است
سرایند بستکpacket headerواژههای مصوب فرهنگستاندر شبکههای دادهای، مانند اینترنت، بخش آغازین یک بستک که جریانهای دادهای دارای مبدأها و مقصدهای مختلف را تشخیص میدهد و مسیردهی را ممکن میکند
پاذرلغتنامه دهخداپاذر. [ ذَ ] (اِ مرکب ) پادیر. پادیز. بازیر. و البته یکی از این صور صحیح و مابقی مصحف است .
پاذیرلغتنامه دهخداپاذیر.(اِ مرکب ) پادیر. پادیز. شمع. چوبی که زیر دیوار زنند تا نیفتد و آنرا نیارش [ کذا ] خوانند یا در زیر چوبی شکسته از سقف بزنند. (صحاح الفرس ) : نه پاذیر باید ترا نه ستون نه دیوار خشت و نه زاهن درا. رودکی .رجوع ب
بادیرلغتنامه دهخدابادیر. (اِ) پادیر. بادیز. چوبی که در میان دیوار و بر پشت دیوار شکسته نهند. (آنندراج ). چوبی باشد که ازبرای استحکام بر پشت دیوار شکسته کشند تا نیفتد. (اوبهی ). چوبی که در میان دیوارها جهت استحکام نهند. (ناظم الاطباء). رجوع به پادیر و پادیز در همین لغت نامه شود.
پالارلغتنامه دهخداپالار. (اِ) درخت و ستون بزرگ . (برهان ). پاغَر. ستون . اُستن . اُستون . شمع. تیرک . دیرک . حمّال . پادیر. پازیر. بالار.