پاراوانلغتنامه دهخداپاراوان . (فرانسوی ، اِ) تجیرگونه ای که در اطاقها برابر تخت خواب نهند تا روشنائی کم کند.
پاراوانفرهنگ فارسی عمیددیواری قابل جابجا شدن که از تخته و پارچه ساخته میشود و بهوسیلۀ آن قسمتی از یک فضا را از قسمت دیگر جدا میکنند.
پاراوانفرهنگ فارسی معین[ فر. ] (اِ.) تجیر، دیوار مانندی که از تخته و پارچه ساخته می شود و به وسیلة آن قسمتی از اتاق ، مغازه و... را از قسمت دیگر جدا می کنند.
اروان (عاروان)واژهنامه آزادنام طایفه ای در لرستان که ظاهرا از روسیه و ارمنستان به سمت شیراز رفته و از آنجا به لرستان میروند. همچنین از اسامی اصیل ایرانی بوده. همچنین به معنی جسور و بزرگ و نام گلی است
حروانلغتنامه دهخداحروان . [ ] (اِخ ) از روستای حی به اصفهان : و به حروان از روستای حی آتشی بنهاد [ شاپور ذوالاکتاف ] سرود شاذران نام کرد و از خان لنجان اوقاف بسیار کرد آنرا... (مجمل التواریخ و القصص ص 67). و ابن بلخی این کلمه را بصورت «بوان جروأان » یا«یوان ج
هارپاگونلغتنامه دهخداهارپاگون . [ گُن ْ ] (اِخ ) شخصیت عمده ٔ کمدی خسیس اثر مولیر . هارپاگون شخصیت قابل ستایش خسیسی است که مولیر با آفریدن وی خست را به بهترین وجهی تجسم بخشیده است . لئامت و صرفه جویی وی از چیزهای جزئی ، خشونتش برای برتری ، و ترسش از اینکه مبادا فریبش بدهند و لختش کنند خنده آور اس
هروانیلغتنامه دهخداهروانی . [ هََ رَ نی ی ] (ص نسبی ) منسوب به هرات . (سمعانی ). رجوع به هروی و هراتی شود.
هروانلغتنامه دهخداهروان . [ هَِرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ابرغان از بخش مرکزی شهرستان سراب که در 8 هزارگزی جنوب سراب و 8 هزارگزی راه شوسه ٔ تبریز به سراب واقع شده و جلگه ای است معتدل و دارای 315</
سه لاییفرهنگ فارسی معین(س لُ) (ص نسب .) منسوب به سه لا؛ دارای سه لا. ؛ تختة ~: تخته ای مرکب از سه لای رویین ، زیرین و میانین که جمعاً یک تختة نسبتاً نازک را تشکیل دهند و معمولاً در ساختن روکش میز، صندلی ، پاراوان و غیره به کار می رود.