پاشنه کشلغتنامه دهخداپاشنه کش . [ ن َ / ن ِ ک َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) آلتی که بر لبه ٔ دیواره ٔ پسین کفش نهند از درون ،گاه پوشیدن و سپس برآرند، تا کفش کج و دوتا نشود.
پاشنه کشفرهنگ فارسی عمیدآلت فلزی، پلاستیکی یا امثال آن که هنگام پوشیدن کفش پشت پا میگذارند و با آن لبۀ عقب کفش را بالا میکشند.
پاشنه کشفرهنگ فارسی معین( ~. کِ) (اِمر.) اسبابی به شکل یک صفحه منحنی باریک و دراز و معمولاً دسته دار که پس از فرو بردن نوک پا در کفش آن را پشت پا می گذارند تا پشت کفش خم نشود و به آسانی بتوان کفش را پوشید.
حسنةلغتنامه دهخداحسنة. [ ح َ س َ ن َ ] (اِخ ) مکنی به ام شرحبیل ، زوجه ٔ سفیان بن معمر. از صحابیان و مهاجرات حبشه است . او با شوی و پسران خود پیش از هجرت به مدینه مهاجرت کرده اند.
حسنةلغتنامه دهخداحسنة. [ ح َ س َ ن َ ] (اِخ ) عابده ای بوده است معروف . و ازمحمدبن قدامه روایت است که : وی نعمت دنیا واگذاشت وروی به عبادت نهاد روزها روزه گرفتی و شبها را زنده داشتی و در خانه ٔ او چیزی نمیبود، هر گاه تشنه شدی بیرون رفتی و با دست خود از آب نهر نوشیدی . و چون زیبا بود زنی او را
پاشنهلغتنامه دهخداپاشنه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) جزء مؤخر پای آدمی . پَل . (فرهنگ اسدی نسخه ٔ خطی نخجوانی ). بَل . عقب . پاشنا. بَسل . (برهان ) : بزد پاشنه سنگ انداخت دورزواره بر او آفرین کرد و سور. فردوسی .</
پاشنهفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) قسمت عقب کف پا: پاشنهٴ پا.۲. آن قسمت از ته کفش که زیر پاشنۀ پا واقع میشود: پاشنهٴ کفش.۳. لبۀ عقب کفش که پشت پاشنۀ پا را میگیرد و اگر آن را بخوابانند زیر پاشنۀ پا میرود.۴. پایۀ در که در بر روی آن حرکت میکند: پاشنهٴ در.
سنگ پاشنهلغتنامه دهخداسنگ پاشنه . [ س َ گ ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنگ پا. نشف . نشفة. (مهذب الاسماء). پاشنه سنگ . (نصاب الصبیان ).
پاشنهلغتنامه دهخداپاشنه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) جزء مؤخر پای آدمی . پَل . (فرهنگ اسدی نسخه ٔ خطی نخجوانی ). بَل . عقب . پاشنا. بَسل . (برهان ) : بزد پاشنه سنگ انداخت دورزواره بر او آفرین کرد و سور. فردوسی .</
پاشنهفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) قسمت عقب کف پا: پاشنهٴ پا.۲. آن قسمت از ته کفش که زیر پاشنۀ پا واقع میشود: پاشنهٴ کفش.۳. لبۀ عقب کفش که پشت پاشنۀ پا را میگیرد و اگر آن را بخوابانند زیر پاشنۀ پا میرود.۴. پایۀ در که در بر روی آن حرکت میکند: پاشنهٴ در.
دارک پاشنهstern davitواژههای مصوب فرهنگستانهر یک از دو دارکی که از آن برای پایین بردن قایق پاشنه استفاده میشود
در پاشنهstern doorواژههای مصوب فرهنگستاننوعی در متحرک به شکل شیبراهه در پاشنۀ شناور که برای تخلیه یا بارگیری کالا یا وسایل نقلیه از آن استفاده میشود