گالاریلغتنامه دهخداگالاری . (از فرانسوی ، اِ) گالری . اطاق دراز و سر پوشیده . راهرو. بالکن سرپوشیده . محل اجتماع عمومی . بالکن تأتر. آنجا که نیمکت هایی برای تماشاچیان میگذارند. || کلکسیون تابلوهای نقاشی و اشیاء ظریف .
علیاریلغتنامه دهخداعلیاری . [ ع َ ] (اِخ ) حسن بن علی بن عبداﷲبن محمدبن محب اﷲبن محمدجعفر علیاری قراجه داغی تبریزی . اصولی و فقیه . وی بیش از ده سال در نجف اشرف اقامت داشت و نزد بسیاری از علما تحصیل کرد. سپس به تبریز بازگشت و در سال 1358 هَ . ق . درگذشت . او را
حسن علیاریلغتنامه دهخداحسن علیاری . [ ح َ س َ ن ِ ع َ ] (اِخ ) ابن علی بن عبداﷲ قراچه داغی . (ذریعه ج 3 ص 60 و 205).
علی علیاریلغتنامه دهخداعلی علیاری . [ ع َ ی ِ ع َ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن محب اﷲبن محمدجعفر علیاری قراجه داغی دیزماری تبریزی . وی فقیه و اصولی و محدث و طبیب و ریاضیدان و ستاره شناس و متکلم و ادیب و شاعر بود. در پنجم رمضان سال 1236 هَ . ق . در قریه ٔ سردرود دوفرس