پالانلغتنامه دهخداپالان . (نف ، ق )نعت فاعلی از پالودن . در حال پالودن . || (اِ) زین کاه آکنده ٔ خر، الاغ و استر و اسب پالانی . پشماکندی که به پشت ستور نهند. پشماگند. کوُر. اِکاف . اُکاف . وِکاف . قتب . حقب رَحل (پالان شتر) : بدیبا بیاراسته ده شتررکابش همه سیم و
پالانفرهنگ فارسی عمیدپوشاک ضخیم آکنده از پشم یا کاه یا پوشال که بر پشت حیوانات بارکش میگذارند و بر روی آن بار میبندند یا سوار میشوند: ◻︎ آن یکی خر داشت و پالانش نبود / یافت پالان گرگ خر را درربود (مولوی: ۳۶).
پالانفرهنگ فارسی معین( اِ.) پوششی ضخیم انباشته از کاه ، پشم یا پوشال که بر پشت ستور می نهند برای نشستن یا بار نهادن . ؛ ~ کسی کج بودن کنایه از: رفتاری غیراخلاقی و ناروا داشتن .
دگرنامیaliasingواژههای مصوب فرهنگستانبروز خطا در بسامدهای پایین طیف دامنۀ یک تابع گسسته براثر نمونهبرداری نامناسب
الکاوانAlateenواژههای مصوب فرهنگستانانجمنی برای اجرای برنامۀ دوازدهقدمی متشکل از الکاوندهای نوجوانانی که در ارتباط مستمر با یک فرد الکلی بودهاند * واژۀ الکاوان از ادغام دو واژۀ الکاوند و نوجوان، به قیاس با صورت لاتین آن، ساخته شده است
خلنگزارheath, heathlandواژههای مصوب فرهنگستان1. پوشش گیاهی اراضی پست با خاک فقیر و اسیدی ماسهای یا شنی که گیاه غالب آن خلنگ است 2. سطح باز و کشتنشدهای حاوی خاک ماسهای یا شنی با پوشش گیاهی کوتاه
دُشنمایی تصویرimage aliasingواژههای مصوب فرهنگستانبدنمایی یا از دست رفتن اطلاعات تصویر براثر نمونهبرداری ناکافی
گونۀ بومیشدهalien speciesواژههای مصوب فرهنگستانگیاهی که به دست انسان به محلی برده شده و بومی آنجا شده است
پالانپورلغتنامه دهخداپالانپور. (اِخ ) ناحیتی به شمال شرقی هند از ایالت گجرات . دارای شهرهای : پالانپور. رادان پور. تاراد. وائو. سوئی گائون . دِاُدار. بابر. تروارا. کانکرج . وارائی . سانتالپور. مُروارا. چادچا. و مساحت آن 20719 هزارگزمربع است و در حدود <span class=
پالانچهلغتنامه دهخداپالانچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) پالان خرد. || لباسی سخت درشت و سطبر. جامه ٔ بددوخته . جامه ٔ با حشو و ضخامت بیش از حاجت . جامه ٔ زَفت و گرم که نه در خور هوای بهار یا تابستان باشد. || مثل پالانچه ؛ جامه ٔ سخت ستبر و پُر حَشو.
پالانقهلغتنامه دهخداپالانقه . [ ق َ ] (اِخ ) پالانکه . پَلَنقه . پلنکه . در روملی و بلغارستان و صربستان و مجارستان قصبات کوچک و قراء به این نام بسیارست و مشهورترین آنها قریه ای است در ولایت قوصوه در 75 هزارگزی شمال شرقی اسکوب نزدیک حدود بلغارستان و آنرا اگری پلن
پالان توکنلغتنامه دهخداپالان توکن . [ ک َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه خوی به ماکو میان مریملر و شوت در 87000 گزی خوی .
پالان دوکنلغتنامه دهخداپالان دوکن . (اِخ ) یکی از کوههای جهت جنوبی شهر ارزروم و این کوه فاصله است میان منبع رود قره سو و رود پاسیم .
پالان سواریلغتنامه دهخداپالان سواری .[ ن ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پالان خردتر و ظریف تر از پالان باری که بجای زین بکار رود. پالان قجری .
مرتع پالانلغتنامه دهخدامرتع پالان . [ م َ ت َ ] (اِخ ) نام اراضی واقع در شمال قله شاهان 50 الی 60هزارگزی گهواره انتهای شمال غربی دهستان گوران است که در آمار بنام جاف علی بیگ سلطان نوشته شده و سکنه آن را 2